همشهری آنلاین - یکتا فراهانی: با ورود صدها اپلیکیشن و پلتفرم مبتنی بر هوش مصنوعی، بسیاری از کاربران و مدیران کسبوکار سرگردان شدهاند. آیا باید به کسانی که وبینار میفروشند و خود را «متخصص هوش مصنوعی» معرفی میکنند اعتماد کرد؟
محسن مهدینیا، مدرس و راهبر ارشد هوش مصنوعی و علم داده دانشگاه تهران
در عصر انفجار دیجیتال، هوش مصنوعی به موضوعی تبدیل شده که کمتر کسی بیتفاوت از کنارش عبور میکند؛ از اپلیکیشنهای ساده تولید تصویر و متن گرفته تا مدلهای پیچیده یادگیری ماشین. در واقع این فناوری هر روز ردپای پررنگتری در زندگی شخصی و حرفهای ما بر جا میگذارد. اما همزمان با این رشد، بازار جدیدی هم شکلگرفته است: بازاری پرهیاهویی از وبینارها، دورههای آموزشی و محتوای تبلیغاتی که مدعی داشتن «تخصص» در هوش مصنوعی هستند. بیشتر بخوانید :
پشت پرده عناوین پرزرقوبرق محسن مهدینیا، مدرس و راهبر ارشد هوش مصنوعی و علم داده دانشگاه تهران، با اشاره به اهمیت مرزبندی روشن میان «کاربر حرفهای ابزارها» و «متخصص واقعی» میگوید اگر این مرزها محو شود، هم مدیران سازمانها و هم مردم عادی متحمل زیانهای بزرگی خواهند شد.
به گفته محسن مهدینیا، یک متخصص واقعی هوش مصنوعی با ریاضیات، آمار، معماری داده، یادگیری ماشین و حتی مباحث اخلاقی و حقوقی سروکار دارد. او کسی است که در سازمانهای بزرگ، مسئولیت طراحی مدلهای پیشبینی، تحلیل دادههای کلان و یکپارچهسازی سیستمهای هوش مصنوعی را بر عهده دارد.
اما فردی که پیشتر در بازاریابی دیجیتال فعال بوده و امروز صرفاً نحوه استفاده از اپلیکیشنها یا چتباتها را آموزش میدهد، بیشتر در جایگاه یک «کاربر حرفهای» یا در بهترین حالت «مروج فناوری» قرار میگیرد.
مهدینیا تأکید میکند برایآنکه بتوان کسی را متخصص واقعی هوش مصنوعی نامید باید چند معیار روشن وجود داشته باشد. این معیارها عبارتاند از:
دانش تخصصی و تحصیلات مرتبط در علوم داده، ریاضیات و علوم کامپیوتر
تجربه عملی در پروژههای واقعی، از طراحی مدل تا استقرار
توان تحلیل میانرشتهای برای درک مسائل فنی و انسانی
نوآوری و پژوهش در قالب ایدهها و مقالات علمی
قدرت حل مسئله در مقیاس سازمانی که فراتر از کاربری ساده ابزارهاست
این مدرس هوش مصنوعی و علم داده دانشگاه تهران هشدار میدهد اگر مرز میان آموزش کاربری ابزارها و توسعه واقعی هوش مصنوعی مخدوش شود، مدیران کسبوکار ممکن است بهاشتباه فردی را که تنها کار با اپلیکیشنها را بلد است، متخصص واقعی تصور کنند. این اشتباه میتواند به تصمیمهای نادرست، هدررفت منابع و ازدسترفتن فرصتهای واقعی منجر شود.
البته مهدینیا نقش بازاریابان دیجیتال را نادیده نمیگیرد. به عقیده او این افراد میتوانند در معرفی ابزارها، سادهسازی مفاهیم و آگاهیبخشی عمومی نقش مؤثری ایفا کنند. اما باید شفاف باشد که آنها «مروجان فناوری» هستند نه «معماران سیستمهای هوشمند».
با رشد روزافزون هوش مصنوعی، نیاز به مرزبندی روشن میان «کاربر حرفهای» و «متخصص واقعی» بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
به تعبیر محسن مهدینیا، اگر مردم و مدیران بدانند از چه کسی آموزش میگیرند و چه کسی پشتوانه علمی دارد، میتوانند انتخابی آگاهانهتر داشته باشند.
در نهایت، این مرزگذاری نهتنها به سود کسبوکارهاست، بلکه زندگی روزمره شهروندان را هم به سمت بهرهمندی واقعی و پایدار از هوش مصنوعی هدایت خواهد کرد.