falehafez

  چرا نه در پي عزم ديار خود باشم
غم غريبي و غربت چو بر نمي تابم
ز محرمان سراپرده وصال شوم
چو کار عمر نه پيداست باري آن اولي
ز دست بخت گران خواب و کار بي سامان
هميشه پيشه من عاشقي و رندي بود
بود که لطف ازل رهنمون شود حافظ
  چرا نه خاک سر کوي يار خود باشم
به شهر خود روم و شهريار خود باشم
ز بندگان خداوندگار خود باشم
که روز واقعه پيش نگار خود باشم
گرم بود گله اي رازدار خود باشم
دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم
وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
 
تعبیر

زندگی در غربت را دوست نداری و علاقه مندی پیش بستگانت در وطن باشی و این غم غریبی و غربت آزارت می دهد.از طرفی اعتقاد داری که هر جا به انسان خوش بگذرد همان جا و طن اوست و مرحوم شهریار برای خود تفأل زد و همین غزل برای او آمد و تخلص خود را به "شهریار" انتخاب کرد.شغلی که داشتی آن را از دست دادی، نگران نباش که با تلاشت شغل بهتری به دست خواهی آورد.انشاءالله لطف خداوند شامل حالت خواهد شد.