گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ـ زینب امیدی: تازهترین گزارشهای رسمی، از جمله دادههای ثبت احوال و وزارت امور خارجه، تعداد ایرانیان مهاجر را حدود 4 تا 4.7 میلیون نفر برآورد میکنند؛ عددی که بیانگر نسل نخست مهاجران است، کسانی که در ایران متولد شده و طی سالهای گذشته به کشورهای دیگر کوچ کردهاند.
کنار این آمار رسمی، نگاههای تحلیلیتری نیز وجود دارد که دایره این جامعه را گستردهتر میبینند. بر اساس برآوردهای اجتماعی و مطالعات مهاجرت، با در نظر گرفتن نسل دوم و سوم ایرانیان، افرادی که ریشه و تبار ایرانی دارند اما در کشورهای دیگر متولد یا تربیت شدهاند؛ جمعیت ایرانیانِ پراکنده در جهان ممکن است به 5 تا 10 میلیون نفر برسد.
این اختلاف، تفاوت در زاویه دید است: یکی تنها زادگاه را معیار میداند، دیگری تعلق فرهنگی و پیوند خانوادگی را نیز لحاظ میکند، در سطح بینالمللی اما، اغلب منابع آماری محافظهکارانهتر عمل میکنند و معمولاً فقط نسل اول مهاجران را ثبت میکنند.
در این چارچوب، عددی در بازهٔ 1.7 تا 2 میلیون نفر تکرار میشود، اما هر سه دسته داده رسمی، تحلیلی و بینالمللی بر یک واقعیت مشترک تأکید دارند: ایرانیانِ مهاجر امروز نه یک جمعیت حاشیهای، بلکه بخشی قابل توجه از پویایی اجتماعی، اقتصادی و علمی جهاناند.
اگر بخواهیم تصویری معتدل و واقعی ترسیم کنیم، میتوان گفت: نزدیک به چهار میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند که در صورت احتساب نسلهای بعدی، این عدد تا دو یا سه برابر افزایش مییابد.
این جامعه گسترده، با همه تفاوتهای زبانی و فرهنگی، همچنان پیوندهای ریشهای خود را با ایران حفظ کرده و نمود یک هویت گسترده و جهانی از ایرانی بودن را شکل داده است، اما پدیدهٔ مهاجرت ایرانیان در دههٔ اخیر، چهرهای تازه و پررنگتر به خود گرفته است؛ چهرهای که دیگر صرفاً اقتصادی یا خانوادگی نیست، بلکه بیش از پیش، چهرهای دانشگاهی و پژوهشی یافته است.
آمارهای رسمی و مشاهدات میدانی نشان میدهد که طی سالهای اخیر، سهم دانشجویان در جمع مهاجران ایرانی رشد قابلتوجهی داشته است. امروز، بخش قابلتوجهی از متقاضیان ویزاهای تحصیلی، از میان برترینهای علمی و رتبههای بالای کنکور انتخاب میشوند؛ نسلی که مهاجرت را نه گریختن از وضعیت، بلکه حرکت بهسوی فرصتهای گسترشیافتهٔ علمی میداند.
مقصد مهاجرت تغییر کرده است
مهاجرت دانشجویان ایرانی، دیگر محدود به مقاصد سنتی چون آمریکا و کانادا نیست. در یک دههٔ اخیر، اروپا، شرق آسیا و حتی کشورهای همسایه بهتدریج در نقشهٔ مهاجرت تحصیلی ایران جای گرفتهاند.
این تنوع مقصد نشان میدهد که جریان مهاجرت دانشجویی، به یک تصمیم چندوجهی بدل شده است، تصمیمی برای پیوستن به مدار جهانی علم، در جایی که زیرساختهای پژوهشی، بورسیهها و فضای آزمایشگاهی فعالترند.
در نگاه داخلی، این موج مهاجرت گرچه نگرانیهایی دربارهٔ خروج نیروهای نخبه ایجاد کرده است، اما در سطح تحلیلی باید آن را بهعنوان نشانهٔ جهانی بودن نسل جدید ایرانیان در نظر گرفت؛ نسلی که به زبان بینالمللی علم و فناوری مسلط شده است و حضورش در دانشگاههای معتبر دنیا، میتواند قدرت نرم ایران را در سطح علمی و فرهنگی گسترش دهد بهشرط آنکه سیاستگذاریها، نگاه صفر و صدی به مهاجرت را کنار بگذارند و مسیر رفتوبرگشت دانش و تجربه را فعال کنند.
از سوی دیگر، دلایل مهاجرت تحصیلی نیز آشکارا با واقعیتهای اجتماعی و فناوری پیوند دارد: کمبود فرصتهای تحقیقاتی، نبود شبکههای جهانی تعامل علمی، و محدودیت در امکان شرکت در پروژههای بینالمللی باعث شده است بسیاری از دانشجویان، برای ادامهٔ تحصیل یا کار پژوهشی، راه دیگر کشورها را برگزینند،
با این حال، بخش قابلتوجهی از این گروه همچنان رابطهٔ فکری و پژوهشی خود با ایران را حفظ میکنند و در پروژههای مشترک، همکاریهای آنلاین یا برنامههای انتقال فناوری نقش دارند که ما در گزارشهای بعدی خود در تسنیم بیشتر در خصوصش صحبت خواهیم کرد.
در جدول پایین، وضعیت آماری مهاجرت تحصیلی دانشجویان ایرانی به 10 کشور مقصد اصلی بر اساس آخرین دادههای قابل دسترس نشان داده شده است.
همانگونه که در جدول مشاهده میشود بر اساس آخرین دادههای موجود در سال 2024 و قبلتر، تعداد دانشجویان ایرانی در 10 مقصد اصلی به رقم 110 هزار نفر رسیده است و این رقم در مقایسه با تراز 60 هزار نفر دانشجوی ایرانی ساکن خارج در سال 2020، رشد 82درصدی را نشان میدهد.
کنار عبور از سقف تاریخی و حساس یکصدهزار دانشجوی ایرانی خارج از کشور، تغییرات قابل ملاحظه در فهرست مقاصد اصلی دانشجویان ایرانی و نرخ رشد تعداد دانشجویان در این کشورها جالب توجه است،
برای مثال، ترکیه اخیراً به مقصد اصلی دانشجویان ایرانی تبدیل شده و در سال 2024 میزبان قریب به 30 هزار نفر دانشجوی ایرانی است که این رقم رشد 158درصدی را نسبت به سال 2020 نشان میدهد.
محمد مسعودی مدیرکل سابق بورس و اعزام دانشجویان سازمان امور دانشجویان چندی پیش در خصوص همین موضوع به تسنیم گفت: «از بیش از 30 هزار دانشجو و حدود 10هزار دانشآموزی که در ترکیه داریم، باید دید چند درصد برای تحصیلات تکمیلی یا دکترا رفتهاند، شاید بالای 95 درصدشان در همان سنین پایینتر، برای دورههای ابتدایی تحصیلی رفتهاند تا قبل از سد کنکور رفته باشند و دیپلم بگیرند، یعنی اکثریت مهاجرتها در سن پایین اتفاق میافتد نه در مقاطع دکترا.»
کشورهای کانادا، آلمان و ایتالیا و آمریکا در جایگاههای بعدی قرار دارند، مقایسه دادههای آماری آخرین سال موجود با سال پایه 2020 میلادی نشان میدهد میزان رشد تعداد دانشجویان ایرانی در سه کشور ایتالیا (211 درصد)، ترکیه (158 درصد) و استرالیا (103 درصد) و بعد از آنها، نرخ رشد تعداد دانشجویان ایرانی در سه کشور انگلیس (98 درصد)، کانادا (79درصد) و روسیه (75 درصد) قابل توجه است.
میان کشورهای انگلیسیزبان که همواره بهعنوان مقاصد اصلی و محبوب دانشجویان ایرانی هستند، آمریکا با توجه به سیاستهای تحریمی و تحدیدی در زمینه صدور ویزا برای دانشجویان ایرانی که در دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ (2017 تا 2021) اعمال و در دوره جدید ریاستجمهوری او نیز همچنان هست، نرخ رشد نسبتاً پایینتری (29 درصد) در میزبانی دانشجویان ایرانی نسبت به سایر کشورهای انگلیسیزبان دارد.
آمریکا که برای دههها، اصلیترین مقصد با بالاترین حجم میزبانی از دانشجویان ایرانی بهشمار میرفت و برای مثال در سال 1979 میلادی، بیش از 50 هزار دانشجوی ایرانی در آمریکا مشغول به تحصیل بودند، اکنون جایگاه خود را به ترکیه و کانادا داده است.
نزدیکی جغرافیایی و فرهنگی همراه با شرایط راحتتر ویزایی و اقامتی ترکیه، همچنین شرایط صدور ویزا و تنوع و تعداد بورسیههای تحصیلی دانشگاههای کانادا در محبوبیت این دو کشور برای دانشجویان ایرانی تأثیرگذار هستند.
موضوع تکثر و تعدد بورسیههای تحصیلی و تحقیقاتی در آلمان و ایتالیا با توجه به وضعیت اقتصادی ایران و توانایی نسبتاً ضعیف اقتصادی دانشجویان ایرانی برای ادامه تحصیل در خارج، اثری مهم و قابل توجه در جایگاه برتر این کشورها برای دانشجویان ایرانی دارند.
در کنکور ایران، رشتههای پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی، مهندسی کامپیوتر، مهندسی برق و مهندسی پزشکی از پرطرفدارترین رشتهها هستند، برای این رشتهها، رقابت بسیار شدید است و کسانی که در این حوزهها برترین رتبهها را میآورند معمولاً به دانشگاههای معتبر تهران و سایر دانشگاههای برجسته میروند.
وضعیت فعلی برترینها
معمولاً پس از قبولی در دانشگاههای معتبر، برترینهای کنکور در سالهای بعدی در مسابقات علمی، پژوهشی و تحقیقاتی نیز فعال میشوند، برخی از آنها حتی برای تحصیلات تکمیلی به دانشگاههای خارج از کشور میروند،
در واقع، بسیاری از رتبههای برتر پس از پایان دورههای کارشناسی، بهدنبال ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر (کارشناسی ارشد و دکترا) در دانشگاههای معتبر بینالمللی مانند آیویلیگ آمریکا، کمبریج و آکسفورد در انگلستان، و دانشگاههای معتبر آلمان و کانادا میروند.
در برخی موارد، افرادی که تحصیل خود را در مقطع کارشناسی ارشد در ایران به اتمام میرسانند، برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا یا بهدلایل شغلی به خارج از کشور میروند، این افراد معمولاً برای دریافت پذیرش از دانشگاههای معتبر در مقطع دکترا اقدام میکنند.
برخی از این مهاجرتها نیز بهمنظور کسب تجربه در پروژههای تحقیقاتی یا نوآوریهای صنعتی است، برای مثال، در حوزههایی مانند فناوری اطلاعات و هوش مصنوعی، بسیاری از فارغالتحصیلان ایرانی به دانشگاههای معتبر آمریکا یا اروپا میروند تا در پروژههای تحقیقاتی یا استارتآپهای بزرگ فعالیت کنند.
روند مهاجرت برترینهای کنکور در سالهای اخیر
طی سالهای اخیر، روند مهاجرت تحصیلی از ایران در مقاطع مختلف تحصیلی افزایش یافته است، دلیل اصلی این موضوع را میتوان در تغییرات شرایط اجتماعی، اقتصادی و علمی جستوجو کرد.
دسترسی به اطلاعات، رقابت جهانی، و فرصتهای بهتری که در خارج از کشور وجود دارد، از جمله دلایل اصلی مهاجرت برترینهای کنکور به دانشگاههای بینالمللی است.
مهاجرت برای اهداف شغلی و پژوهشی
بعضی از برترینهای کنکور که بهخصوص در رشتههای فنی و مهندسی یا علوم پایه تحصیل کردهاند، پس از تکمیل تحصیلات خود در مقطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد، بهمنظور پیوستن به پروژههای پژوهشی یا شرکتهای فناوری در خارج از کشور مهاجرت میکنند،
در این زمینه، کشورهایی مانند آمریکا، آلمان، کانادا، و سوئد گزینههای اصلی هستند، زیرا این کشورها برای دانشمندان و مهندسان جوان امکانات پژوهشی و شغلی گستردهای ارائه میدهند.
بخش اول: چالش ظرفیتسازی و اشباع ساختاری
نظام آموزش عالی کشور در تولید نیروی انسانی متخصص موفق بوده، اما در هدایت این ظرفیت بهسمت نیازهای استراتژیک و مهندسی بازار کار، دچار ناکارآمدی ساختاری است.
تمرکز تاریخی بر رشتههای سودآور نظیر پزشکی و مهندسیهای فنی، منجر به فراوانی متخصص در بازاری محدود شده است، این اشباع، نهتنها رقابت در داخل را تشدید کرده، بلکه سقف درآمد و کیفیت فرصتهای شغلی را برای این گروه نخبه پایین آورده است.
پرسش اساسی آن است؛ آیا رشد انفجاری ظرفیت پذیرش در رشتههای فنی، با توان جذب نیروی کار متخصص توسط بخش خصوصی پویا و نوآور هماهنگ است؟
شکاف میان محتوای آموزشی و الزامات صنایع پیشرو، یک دغدغه مستمر است. بسیاری از نخبگان پس از فارغالتحصیلی متوجه میشوند که دانش آکادمیک آنها (بهدلیل قدمت سرفصلها یا عدم ارتباط عملی) نیازمند بازآموزی گسترده برای ورود به کوران رقابت بینالمللی است، در نتیجه، محیطهای خارجی که آموزش حین کار و فناوریهای بهروز را تضمین میکنند، جذابتر میشوند.
افزایش ظرفیت پذیرش در سطح کشور، حتی در دانشگاههای درجه دو و غیرانتفاعی، در رشتههای مشابه، بهتدریج از تمایز و ارزش ذاتی مدرک نخبگان دانشگاههای درجه یک (مانند شریف و تهران) میکاهد و انگیزه آنها را برای ماندن در اکوسیستم رقابتی داخلی کاهش میدهد.
بخش دوم: ساختار پاداش و افق آینده شغلی
مهاجرت نخبگان عمدتاً یک تصمیم اقتصادی ـ حرفهای است که مبتنی بر محاسبات دقیق درباره بازدهی سرمایهگذاری (زمان و هزینه تحصیل) است. بزرگترین عامل دافعه، شکاف درآمدی آشکار میان بازارهای کار توسعهیافته و ایران است، برای یک متخصص با سطح مهارت مشابه، درآمد در کشورهای مقصد میتواند چندین برابر پاداش دریافتی در داخل باشد، این امر بهمعنای از دست رفتن قدرت خرید و کاهش چشمگیر کیفیت زندگی در افق بلندمدت است. ساختارهای اداری و کمبود بودجههای پژوهشی، متخصصین را از مشارکت در مرزهای علم و فناوری دور نگه میدارد.
عدم دسترسی به تجهیزات پیشرفته و پروژههای بینالمللی سبب میشود نخبگان، محیطهای تحقیقاتی خارج از کشور را تنها مسیر ممکن برای تکمیل نقشهٔ علمی خود بدانند.
محیط کسبوکار داخلی با بوروکراسی سنگین، ریسکگریزی سازمانی و نبود حمایت کافی از نوآوریهای رادیکال، انگیزه کارآفرینی را تضعیف میکند. نخبگان ترجیح میدهند در محیطهایی فعالیت کنند که خلاقیت و ریسکپذیری آنها ارزشگذاری شود و پاداش بگیرد.
بخش سوم: مؤلفههای سبک زندگی و ثبات اجتماعی
تصمیم به مهاجرت اغلب فراتر از مباحث فنی و مالی شکل میگیرد و به مؤلفههای عمیقتر اجتماعی گره خورده است. بیثباتی مستمر اقتصادی، نرخ تورم غیرقابل کنترل و تغییرات مکرر در سیاستهای کلان، حس عدم امنیت آینده را بهشدت تقویت میکند.
نخبگان، که خود را سرمایههای انسانی کشور میدانند، ترجیح میدهند در محیطهایی سرمایهگذاری کنند که ثبات اقتصادی و سیاسی قابلاتکاتر برای برنامهریزی بلندمدت فراهم باشد.
سبک زندگی فردی، دسترسی به شبکههای اطلاعاتی جهانی و عرصههای اجتماعی، برای قشر تحصیلکرده که دیدگاههای جهانی دارند، یکی دیگر از عوامل مهاجرت است. این تفکر، در ترکیب با مسائل سیاسی، تمایل به محیطهای اجتماعی بازتر و آزادتر به یک اولویت اصلی در تصمیمگیری نهایی آنها کنار دیگر دلایل تبدیل میشود.
کنار بررسی علل مهاجرت اما، القای ذائقههای کاذب توسط شبکههای سوداگر بحثی است که در پسپرده مهاجرت کمتر به آن پرداخته شده است.
وضعیت کنونی نشان میدهد که کشور در این نوع از مهاجرت با یک مسئله جدی و متفاوت روبهروست. ابتدا هسته اصلی مشکل در تضاد ظرفیت پذیرش و تقاضا در رشتههای دانشگاهی نهفته است؛ بهشکلی که بهطور مثال در گروه تجربی، از 580 هزار داوطلب، تنها کمتر از 10 هزار نفر جایگاههای برتر پزشکی را اشغال میکنند،
این در حالی است که ظرفیت اسمی رشتههای کلیدی نظیر پزشکی پس از انقلاب رشد قابلتوجهی نداشته و نخبگان را به مهاجرت سوق داده است. در طرف مقابل، آمارها از کاهش شدید علاقهمندان به ریاضی ـ فیزیک (از 145 هزار به 120 هزار داوطلب در سال 1403) حکایت دارد که زنگ خطر بیکاری منفی در حوزه فنی و مهندسی را به صدا درآورده است؛ وضعیتی که در آن صنعت بهدنبال متخصص است اما نیروی انسانی کافی وجود ندارد.
از آسیبهای روحی دانشجویان تا گرفتارشدن در باند مواد مخدر و قاچاق انسان
این فضا منجر به شکلگیری بازار سیاه مهاجرت شده است، شبکهای که با بیش از 530 مؤسسه غیرمجاز و با تبلیغات فریبنده، زندگی دانشجویی در خارج را بهشتی موهوم معرفی میکنند.
متأسفانه، حجم فاجعه در تحصیلات غیرمجاز بهقدری بالاست که تخمین زده میشود بیش از 30 هزار دانشجو در خارج از کشور بدون مجوز رسمی تحصیل میکنند؛ آماری تکاندهنده که نشان میدهد 70 درصد دانشجویان ایرانی در یک کشور همسایه (ترکیه) فاقد هرگونه نظارت سیستمی هستند.
خطر این مهاجرتها تنها مالی نیست؛ شهریه سالانه پزشکی در همسایگی میتواند تا 1.5 میلیارد تومان برآورد شود که خروج ارز عظیمی را بهدنبال دارد، و در مواردی تأسفبارتر، این جوانان در معرض آسیبهای امنیتی، باندهای خلافکار و حتی خودکشی قرار میگیرند، بهویژه آنکه مدارک تحصیلی آنها نزد مراجع ذیصلاح ایرانی فاقد اعتبار خواهد بود.
گزارشهای میدانی و پروندههای ارجاعی به سازمان امور دانشجویان، تصویری تکاندهنده از موج جدیدی از کلاهبرداریها در حوزه اعزام دانشجو ترسیم میکند.
این بازار سیاه، که با وعدههای دروغین در خصوص پذیرش تضمینی در دانشگاههای معتبر خارجی و دریافت ویزای تضمینی شکل گرفته است، هر روز قربانیان بیشتری میگیرد و سرمایههای هنگفتی از کشور خارج میکند،
در این میان، حکایت مالباختگان، مثل فردی در اصفهان که 4 میلیارد تومان سرمایه خود را به یک مؤسسه اعزام غیرمجاز سپرده و همه چیز را از دست داده است، نشان میدهد افراد بدون کسب اطلاع دقیق چشم و گوش بسته به این مؤسسات اعتماد میکنند.
این ارقام هنگفت، که اغلب حاصل فروش زمینهای کشاورزی خانوادههای روستایی مانند مورد پیرمرد شیرازی است که چند سال پیش مسئولان سازمان امور دانشجویان از او سخن میگفتند، نشان میدهد سودجویان چگونه بر "امید" به آینده فرزندان طعمهریزی میکنند.
این امید به تحصیل عالی، که اغلب تنها راه خروج از وضعیت اقتصادی فعلی تلقی میشود، به سرعت به بزرگترین دام مالی و اجتماعی تبدیل شده است.
بزرگترین فاجعه این کلاهبرداریها، پس از از دست رفتن سرمایه، زمانی بروز میکند که دانشجو عملاً در کشور مقصد مستقر شده اما متوجه میشود هیچیک از تعهدات مؤسسه (تأمین خوابگاه، شهریه سالهای آتی، یا حتی صحت پذیرش دانشگاه) عملی نشده است.
خطر اصلی این کلاهبرداریها، زمانی آشکار میشود که دانشجو پس از اعزام با مشکل مالی مواجه میشود، زیرا حمایتهای مالی خانواده برای سالهای بعدی تحصیل تداوم نمییابد. این محرومیت مالی، دانشجویان ایرانی را به سمت کارهای پرخطر سوق میدهد. دانشجو که با امید به فارغالتحصیلی با مدرکی بینالمللی اعزام شده، اکنون باید برای بقا تلاش کند و اغلب مجبور به پذیرش مشاغل پست و پرخطر میشود.
آنچه سازمانهای اطلاعاتی و سفارتخانههای کشور را نگران کرده، نتایج شوم این فشارهاست:
1.
گرفتار شدن در شبکههای غیررسمی
:
گزارشهای متعددی از دانشجویانی وجود دارد که برای تأمین معاش، به دام مافیای مواد مخدر افتادهاند. این دانشجویان که اغلب دارای ویزای تحصیلی قانونی هستند اما فاقد پشتوانه مالی برای پرداخت اجاره و هزینههای زندگیاند، به عنوان حامل یا توزیعکننده مواد مخدر مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. این امر نه تنها زندگی خود دانشجو را تباه میکند، بلکه میتواند به روابط دیپلماتیک و امنیت ملی نیز خدشه وارد نماید.
2.
آسیبهای روانی جبرانناپذیر
:
فشار ناشی از کلاهبرداری، هزینههای هنگفت پرداخت شده به کلاهبرداران، دوری از خانواده، و ناتوانی در ادامه تحصیل، به سرعت وضعیت روانی دانشجو را وخیم میسازد. موارد تلخ خودکشی دانشجویان دختر و پسر در کشورهای مقصد (بهویژه ترکیه، مالزی و برخی کشورهای اروپایی)، نشان میدهد که این فشار مالی-اجتماعی به مرز بحرانهای غیرقابل بازگشت رسیده است. این دانشجویان قربانی اصلی سودجویانی هستند که هیچ ارزشی برای جان و آینده آنها قائل نیستند.
برای مهار این سیل، یک راهکار واحد کافی نیست؛ نیاز به یک بسته سیاستی سهگانه و مداخله بنیادین حاکمیت احساس میشود.
نخست، تقویت ظرفیت داخلی باید در اولویت باشد؛ این امر مستلزم تزریق بودجه کلان از سوی حاکمیت به وزارت علوم و بهداشت برای افزایش تجهیزات و جذب استاد است و پیشنهاد جسورانه ساخت دانشگاه صحرایی یا به طور دقیقتر ایجاد ظرفیتهای درست و حساب شده برای رشته های پر متقاضی در صورت لزوم، نشان از فوریت این نیاز دارد. این تقویت باید بر مبنای مدل اقتصادی مبتنی بر عدالت استوار باشد تا سد نابرابری از پیش روی دانشجو برداشته شود.
دوم، باید با فضای کاذب کنکور مقابله کرد. مافیای تبلیغاتی در مدارس غیرانتفاعی، دانشآموزان را به سمت رشتههای اشباع شده سوق داده است. این امر نیازمند اصلاح ساختاری بنیادین در نظام خروجی متوسطه است؛ بررسی طرح "دیپلم جامع" مشابه مدلهای موفق فرانسه و آلمان، میتواند به دانشآموز نخبه اجازه دهد تا به جای محدود شدن در یک مسیر، از یک سبد نخبگانی متشکل از بهترین رشتههای مختلف، انتخاب آزاد داشته باشد.
و سوم، امنیت شغلی باید به عامل انگیزشی تبدیل شود. استقبال بینظیر دانشجویان از سبدهای بورسی صنعتی که اکنون به 10 سبد کاهش یافته نشان میدهد که وقتی شغل تضمین میشود، دانشجو مسیر را تغییر میدهد.
پرداختهایی نظیر ماهیانه 21 میلیون تومان توسط یک شرکت به دانشجوی متعهد، بهترین ابزار برای رقابت با رؤیای تحصیل در خارج است؛ این الگوی موفق دانشگاه فرهنگیان باید تعمیم یابد.
در نهایت، نظارت بر مؤسسات اعزام باید با جدیت کامل ادامه یابد؛ مجوزهای یکساله با امکان تمدید دوساله برای این موسسات، به همراه کارگروه 6 وزارتخانهای، چارچوب نظارتی را فراهم میکند. اما باید شفاف شود که در مواجهه با مؤسسات غیرمجاز، هیچ پشتوانه حمایتی دولتی وجود ندارد و فرد متضرر باید مستقیماً به دستگاه قضایی مراجعه کند. این اقدامات جمعی، تنها راه جلوگیری از مهاجرت اجباری قطعی و حفظ سرمایههای انسانی کشور است.
در آخر...
مهاجرت تحصیلی ایرانیان، به ویژه در سالهای اخیر، به پدیدهای چندوجهی تبدیل شده که فراتر از یک انتخاب فردی برای بهبود شرایط آموزشی یا شغلی است. این روند، که تا حدی به دلایل اقتصادی و اجتماعی پیوند خورده، نشانگر چالشهای عمیقی در نظام آموزشی، اقتصادی و حتی اجتماعی ایران است.
افزایش چشمگیر مهاجرتهای تحصیلی به کشورهای مختلف، به ویژه در رشتههای فنی و مهندسی، آشکارا به نیاز به تغییرات ساختاری در حوزه آموزش و پژوهش اشاره دارد. در کنار این تغییرات، باید توجه ویژهای به حفظ و تقویت ظرفیتهای داخلی داشته باشیم، تا از فرار مغزها و هدر رفت منابع انسانی جلوگیری کنیم.
در عین حال، مسئلهی مهاجرت به دلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی در ایران، به یک بحران تبدیل شده است. به طور خاص، فضای کاذب ایجاد شده توسط مؤسسات غیرمجاز اعزام دانشجو و خطرات ناشی از آن، نه تنها به آسیبهای مالی و اجتماعی بسیاری برای دانشجویان منتهی شده، بلکه امنیت ملی کشور را نیز تحت تاثیر قرار داده است. این آسیبها تنها از طریق تقویت نظارت و ایجاد فضایی عادلانه و شفاف در پذیرش و اعزام دانشجویان قابل کنترل است.
در نهایت، مسئله مهاجرت تحصیلی باید از یک زاویه وسیعتر و با نگاه به نیازهای آینده کشور مورد بررسی قرار گیرد. تحصیل در خارج از کشور باید فرصتی برای گسترش دانش و تجربه باشد، نه یک راه فرار از مشکلات داخلی. به این منظور، سرمایهگذاری در تقویت زیرساختهای آموزشی، فراهم کردن فرصتهای پژوهشی و شغلی داخل کشور، و بازنگری در ساختار آموزشی و اقتصادی، کلیدهای اصلی حل این معضل خواهند بود.
با اتخاذ سیاستهای جامع و پیوسته، میتوان از مهاجرتهای غیرضروری جلوگیری کرد و به جای آن، به رشد علمی و اقتصادی پایدار در داخل کشور دست یافت.
انتهای پیام/