چکیده :۸۰ درصد رزمندههای ما مواضع دولت را قبول داشتند، دلیلش هم این بود که میگفتند این خط دولت خط امام است، خطی که باید از محرومین دفاع کند و ما نگذاریم انباشت ثروت در یکجا باشد و انحصار ایجاد شود.خوشبختانه، البته باید بگوییم بدبختانه، از این جهت که همان آقایانی که مخالف آن شیوهها بودند امروز دارند میبینند که چه وضعی برای جامعه بوجود آمده؛ نتیجهی بالعکس روشهای آقای موسوی را که خودشان اجرا کردهاند...
معصومه رشیدیان
سردار صنیعخانی و سردار عزلتی مقدم، از فرماندهان سابق در گفتوگو با انصاف نیوز به رابطهی میان میرحسین موسوی و رزمندگان و فرماندهان جنگ پرداخته و از تاثیرات دولت او در روند جنگ گفتهاند.
آقای رضا کنگرلو در دفتر نخست وزیر کار میکرد … روزی به من گفت «آقای مهندس چک حقوقاش را به من داد و گفت برو این حقوق من را بگیر و بیار؛ من رفتم گرفتم که ۳۵۰۰ تومان بود. دادم به آقای مهندس و گفتم که آقای مهندس همین حقوقت است؟، گفت تو چقدر حقوق میگیری؟ گفتم: ۶۰۰۰ تومان، این حقوق شما که کم است! بعد به من پاسخ داد که من نخست وزیر این مملکتم.
آقای موسوی آن روز انجام دادند و در ارتباط تنگاتنگ با جبهه بود، این بود که فضای پشت جبهه را برای فرماندهان و رزمندگان سهلتر کردند و آنها را با روشهای خوبی که در اقتصاد پیش گرفت آسودهخیال کردند. الان بالعکس آن روشها مرسوم شده؛ ببینید اختلاسها را، ببینید که خود کارکنان دولتها چقدر دست به اختلاس میزنند، ببینید که قشر ضعیف جامعه الان دارد زیر پا له میشود. همان روز هم آن آقایانی که اسمشان امروز اصولگراست با دولت برخورد میکردند و میگفتند «شما با کوپنیستی کردن کشور دارید به سمت کمونیستی کردن آن میروید و این روشها کمونیستی است» .
وقتی در جنگ حضور داشتم مستاجر بودم، خیالم راحت بود که کوپنی هست، مرغ و گوشتی میرسد برای خانوادهام و تنها یک اجاره خانهای است. یعنی زندگی آرامی داشتم و خیالم از بابت اینکه دارم میجنگم راحت بود که خانوادهام در مضیقه نیست.
۸۰ درصد رزمندههای ما مواضع دولت را قبول داشتند، دلیلش هم این بود که میگفتند این خط دولت خط امام است، خطی که باید از محرومین دفاع کند و ما نگذاریم انباشت ثروت در یکجا باشد و انحصار ایجاد شود.خوشبختانه، البته باید بگوییم بدبختانه، از این جهت که همان آقایانی که مخالف آن شیوهها بودند امروز دارند میبینند که چه وضعی برای جامعه بوجود آمده؛ نتیجهی بالعکس روشهای آقای موسوی را که خودشان اجرا کردهاند میبینند.
در سال ۶۶ هم عملیات والفجر ۱۰ که حلبچه را گرفتیم و توانستیم لشکر ۴۳ عراق را محاصره کنیم و با کمترین تلفات موفق شویم، دلیلش جادهای بود که آقای سعیدی کیا –وزیر وقت راه و ترابری- از مرتفعترین ارتفاعات که مربوط میشود به مریوان آن را زد، که چندماه طول کشید. بعد که لشکر ۴۳ عراق اسیر شده بودند میگفتند ما اصلا فکر نمیکردیم شما بتوانید از این ارتفاعات صعبالعبور، عبور کنید.
بعد از جنگ در صنعت هوایی بودم و دیدم که آنجا چقدر آقای موسوی کمک کرده؛ الان شرکتی است بنام شرکت «قدس» که پهپادها را برای ارتش و سپاه میسازد. دیدم آنجا استارت کار را آقای موسوی زده. چند تن از مدیران آنجا گفتند آقای موسوی آمد اینجا و بازدید کرد و ما گفتیم که این امکانات را میخواهیم. به ما این امکانات را داد و گفت بروید شروع کنید، تحقیق کنید.
این کارها را آقای میرحسین موسوی کرده بود و اگر ایشان نبود ما حتما این وضع را نداشتیم؛ کمااینکه بعد از آقای موسوی هم دیدیم که دولتهایی آمدند و این روش را نداشتند و چه نتایجی داشت. البته آقای موسوی هم اعلام کرد که «من این روش را تنها برای شرایط جنگی قبول داشتم» ولی در عین حال باید اقتصاد را جوری اداره کرد که جامعه احساس کند در حقش اجحاف نمیشود و عدالت هم اجرا میشود.
الان اینها برای جامعه قابل فهم نیست یا فهمش خیلی سخت است. آن فضا نه تنها الان وجود ندارد بلکه بالعکس آن دیده میشود. یعنی غیرشایستهها سرکارند، اعتماد بین مردم و مسئولین بسیار کاهش پیدا کرد و مسائل مختلفی باعث شده که مردم خیلی احساس تعهد در قبال مسائل مبنایی کشور نکنند. بیصداقتی دیدند و شاید بتوان گفت که حق دارند.
منبع: انصاف نیوز