گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم ـ محمد سهرابی: حوالی بلوار کشاورز بودم و تلفن همراهم نزدیک بود خاموش شود. به ایستگاه آتشنشانی نزدیک متروی «پارک لاله» مراجعه و تقاضا کردم که اگر ممکن است تلفنم را شارژ کنم و الّا از کارم باز خواهم ماند. ساعت حوالی 15:45 است. مأموران آتشنشانی از روی آن معرفت ذاتیشان اجازه دادند تا گوشیام را شارژ کنم. ساعت به سرعت میگذرد و حوالی 16:10 است. حساب کردم از بلوار کشاورز تا فلسطین جنوبی، 26 دقیقه راه است. با این زمان کم، نگرانم نتوانم به موقع برسم؛ ساعت باز شدن درب حسینیه 15:30 اعلام شده است. با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه رسیدم که تاکسی اینترنتی بگیرم. بعد از تشکر و خداحافظی از دوستان آتشنشانی، یک تاکسی گرفتم و با آقای محترمی که نامش فرزاد بود همسفر شدم. به خیابان فلسطین که رسیدیم آنجا را به خاطر مراسم بسته بودند. آقا فرزاد گفت: «این خیابان باید کارت داشته باشی تا داخل بری؛ همینطوری راه نمیدن». من هم پاسخ دادم: «اتفاقاً کارت همراهم است» بدون معطلی یکی از مأموران را صدا زدم که جناب من کارت دعوت همراه دارم! مأمور محترم هم گفت: «خیلی عالی، میتونی داخل بشی اما باید پیاده بری، ماشین اجازه ورود نداره» دیگر باید با یک خداحافظی آقا فرزاد را بِدرود میگفتم؛ تأکید کردم در مراسم دعایش میکنم و فرزاد هم با خوشحالی از من تشکر کرد و از هم جدا شدیم.
قدمهایم را با صلابت بر زمین میگذارم و حسّ شعف در وجودم به غلیان افتاده است؛ تا به حال پا در حسینه امام خمینی(ره) نگذاشتهام. وقتی به ایست اول رسیدم، با سلام و احوالپرسی کارت ملیام را شناسایی کردند و خوشامد گفتند. به ایست دوم رسیدم و ما را بازرسی کردند و با عبور از یکایک مراحل بازرسی و سپردن کفشها به کفشداری وارد قسمت پذیرایی شدیم؛ سه خادم سبزپوش مشغول خدمترسانی در این ایستگاه صلواتی هستند. پذیرایی؛ کیک یزدی، رطب، قند و چایی است.
خوردن چای گرم در کنار رطب و کیک یزدی در فضای بیرونی حسینیه، هوای نسبتاً سرد و آلوده تهران را در نظرم دگرگون کرد و چشمانم همه چیز را زیبا میدید. با قدردانی از خدام، به سمت درب اصلی شبستان حرکت کردم. شخصی کارتم را تحویل گرفت و بعد از انجام شدن کامل بازرسی، وارد حسینیه شدم. اینجا بیتِ یک آقای بزرگ است که تاریخ را یارای نوشتن از بزرگیاش نیست؛ او نایب امامعصر(عج) است. در چندقدمی درب مشرف به شبستان، پای سجاده در کنار برادران نشستهایم و گوش به احکام «مسافر و قصر نماز» میدهیم. بعد از طی دقایقی، قاری قرآن آیاتی چند از سوره انسان را قرائت میکند و سپس اذان طنینانداز میشود و نماز مغرب و عشا را اقامه میکنیم. با پایان یافتن نماز، هجوم سیل جمعیت است که افراد را مجذوبانه برای دیدن صورت یار، به صفوف جلویی حرکت میدهد و ما هم در این خیزش و حرکت به پیش میرویم تا هر جا که جای خالی پیدا شود، در آنجا مستقر شویم. زیبایی و البته ابتکار عمل آذینبندی فضای دور حسینیه با کتیبههایی منقش به القاب صدیقهطاهره(س) مرا شیفته خود کرده است.
حجتالاسلام علیزاده سخنران شب دوم است. صحبتش را با حدیث جنود عقل و جهل آغاز میکند و تا عبارت قرآنی «وکان الناس أمة واحدة» (بقره/213) را میخواند نوری خدایی وارد حسینیه میشود و محفل را غرق در شادی میکند. شعار «ابالفضل علمدار، خامنهای نگهدار ... حیدر حیدر» وِلوِلهای ایجاد کرده است و نزدیک است حسینیه از شدت شور و شعف شکاف بردارد. بعد از اتمام سخنرانی، حاج محمدرضا بذری مداح این شب به زیبایی هرچه تمامتر، بذرِ یاد شهدای دفاع مقدس 12 روزه، شعار «مرگ بر اسرائیل» و تشبیه رهبر معظم انقلاب به موسای کلیم و ایستادگی یکتنه ایشان برای حفظ کشور را در سینه حاضران میپاشد و فضای جلسه را منقلب میکند.
بعد از پایان سینهزنی، حضرت آقا جمع حاضر را ترک گفتند و همگی به سمت درب خروج حسینیه به راه افتادیم. غذای نذری را در همانجا خوردیم و با سلام به حضرت حجت(عج) آنجا را ترک کردیم.
هنگام خروج در دل میگویم آقا جان! نذرتان قبول باشد که سفره فاطمیه شما برای عموم، همیشه پهن و گسترده است و این نشان از اهتمام شما به برپایی مجلس روضه و عزای دردانه حضرت رسولاکرم(ص) دارد؛ و الگویی است برای ما که باید هیئتهای خانگی جهت پاسداشت این بانوی امتساز هرچه بیشتر برگزار شود تا ایثار و مجاهدت ایشان در راه ولایت فراموش نشود.
انتهای پیام/؛