همشهری آنلاین، فاطمه عباسی: بسیاری از کلانشهرهای پیشرفته جهان روزگاری وضعیتی بهمراتب دشوارتر از امروزِ پایتختهای درحالتوسعه داشتند؛ اما نکته امیدوارکننده اینجاست که این پدیده یکوضعیت پایدار و تغییرناپذیر نیست. تاریخ مدیریت شهری در جهان نشان میدهد که با ترکیبی از سیاستگذاری صحیح، فناوری و همراهی شهروندان میتوان بر این چالش غلبه کرد. در این گزارش نگاهی میاندازیم به تجربه موفق ۷کلانشهر در قارههای مختلف؛ شهرهایی که توانستند با راهکارهای خلاقانه، کیفیت هوا را به استانداردهای مطلوب برسانند. بررسی این تجربیات از آن جهت اهمیت دارد که نشان میدهد مسیر رسیدن به هوای پاک، مسیری آزمودهشده است.
لندن؛ دریافت اجارهبها از اگزوزها
پایتخت انگلستان که روزگاری «مهدود» قاتلش در عرض چند روز هزاران نفر را به کام مرگ کشاند، استراتژی خود را از «ممنوعیت زغالسنگ» به «قیمتگذاری هوشمند» تغییر داد. لندن امروزی دیگر به تذکر بسنده نمیکند؛ بلکه دست در جیب آلودهکننده میکند. با اجرای طرح ULEZ، هر خودرویی که استاندارد نباشد برای ورود به شهر باید هزینه سنگینی بپردازدلندنیها ثابت کردند که وقتی برای آلودگی «قیمت واقعی» تعیین شود و هزینه استفاده از خودروی شخصی بالا برود، شهروندان و خودروسازان ناچارند رفتارشان را اصلاح کنند و به سمت حملونقل پاکتر بروند.
توکیو؛ وقتی دادگاهها طرف مردم را گرفتند
ژاپن در دهه۶۰ میلادی تاوان سختی برای رشد صنعتی داد و بیماریهای تنفسی در این کشور بیداد میکرد؛ اما نقطهعطف توکیو، ورود قدرتمند سیستم قضایی بود. دادگاههای ژاپن با صدور احکامی انقلابی، صنایع را مسئول مستقیم سلامت مردم دانستند. اصل «آلودهکننده میپردازد» در این شهر تبدیل به قانون سفت و سختی شد که طبق آن، کارخانهها مجبور شدند هزینه درمان قربانیان آلودگی را بپردازند. همین فشار مالی سنگین باعث شد تا صنایع برای فرار از ورشکستگی با سرعتی باورنکردنی تکنولوژیهای خود را سبز و فیلتراسیون را اصلاح کنند.
لسآنجلس؛ تسلیمکردن غولهای خودروسازی
لسآنجلس به دلیل موقعیت جغرافیایی کاسهمانندش شباهت عجیبی به تهران دارد و زمانی در دود خودروها غرق بود. راهکار آنها اما «فناورانه» بود. کالیفرنیا بهجای حذف خودرو استانداردها را چنان بالا برد که خودروسازان آن را غیرممکن میدانستند. اجباریشدن «مبدلهای کاتالیستی» و حذف سرب از بنزین نتیجه ایستادگی حاکمیت در برابر خودروسازان بود. لسآنجلس نشان داد که حتی با وجود میلیونها خودرو میتوان با دیکتهکردن تکنولوژی برتر به صنعت، واکنشهای شیمیایی جوی را خنثی کرد و غلظت اُزن را پایین آورد.
سنگاپور؛ خیابان، کالایی لوکس و کمیاب
در این دولتشهر آسیایی داشتن خودرو حق نیست، بلکه امتیازی گرانقیمت است. سنگاپور با منطق «کمیابی فضا» به جنگ ترافیک و دود رفت. در اینجا سیستم نرخگذاری شناور حاکم است که عوارض تردد را بر اساس لحظهایبودن ترافیک تغییر میدهد. شاهکار آنها اما سیستم سهمیهبندی است؛ جایی که شما برای خرید خودرو باید در یکمزایده شرکت کنید و مجوز ۱۰ساله بخرید. درآمد حاصل از این سختگیریهای شدید، مستقیما به بودجه توسعه حملونقل عمومی تزریق میشود تا کسی بهانه نبود مترو و اتوبوس نداشته باشد.
آلمان؛ مهندسی باد و جراحی صنعت
آلمانیها در ۲جبهه جنگیدند. در منطقه صنعتی «روهر»، با وضع قوانین فنی سختگیرانه، چهره دودزای صنعت را شستند و کارخانههای زغالسنگ را به پارکهای فناوری و فضای سبز تبدیل کردند؛ اما در «اشتوتگارت» که مشکل حبس هوا داشت، شهرسازی را با اقلیم آشتی دادند. آنها با شناسایی «کریدورهای باد» ساختوساز در مسیرهای تنفسی شهر را ممنوع کردند تا بادهای خنک شبانه بتوانند آلودگی را جارو کنند. آلمانیها به این نتیجه رسیدند که ساختمانهای بلند نباید راه نفس شهر را ببندند.
سئول؛ تخریب بزرگراه برای رسیدن به رودخانه
شجاعانهترین تصمیم شاید متعلق به سئول باشد. در سال۲۰۰۳ شهردار وقت تصمیم گرفت نماد مدرنیته شهر، یعنی یک بزرگراه طبقاتی پرتردد را خراب کند تا رودخانه مدفونشده زیر آن احیا شود. برخلاف پیشبینیها که از قفلشدن ترافیک میگفتند، ترافیک «تبخیر» شد! مردم الگوهای رفتاری خود را تغییر دادند و به سمت حملونقل عمومی رفتند. بازگشت آب و جریان هوا دمای مرکز شهر را کاهش داد و «جزیره گرمایی» را که عامل تشدید آلودگی بود، از بین برد. سئول ثابت کرد گاهی برای ساختن، باید خراب کرد.
کپنهاگ؛ دوچرخهسواری بهمثابه سود خالص
پایتخت دانمارک مسئله را کاملا اقتصادی حل کرد. آنها محاسبه کردند که هر کیلومتر ماشینسواری چقدر برای دولت (تصادفات، آلودگی، سلامت) هزینه دارد و هر کیلومتر دوچرخهسواری چقدر سود میآورد. نتیجه این شد که دوچرخه نه یک سرگرمی، بلکه ستون فقرات حملونقل شد. با ایجاد «موج سبز» چراغهای راهنمایی و مسیرهای ایمن، شهروندان دریافتند که رکابزدن سریعترین و ارزانترین راه است. کپنهاگ نشان داد که تغییر فرهنگ ترافیکی نیازمند زیرساختی است که رفتار درست را برای شهروندان «سودآور» کند.
تهران؛ ایستاده در آستانه تحول
تهران امروز دستبسته نیست. اقدامات مهمی در سالهای اخیر انجام شده؛ از توسعه فضای سبز، خطوط مترو و گسترش حملونقل عمومی و همچنین ارتقای کیفیت سوخت نسبت به دهههای گذشته گرفته تا سختگیریهای معاینهفنی و طرحهای ترافیکی. اینها قدمهای روبهجلویی بودهاند که اگر نبودند، شاید وضعیت امروز غیرقابلتحملتر بود. اما آنچه تجربه ۷کلانشهر بالا به ما میگوید، این است که برای غلبه بر «این حجم از آلودگی» اقدامات معمولی کافی نیست. تهران برای بازپسگیری آسمان آبیاش شاید نیاز به یک «تغییر پارادایم» داشته باشد. ما زیرساختهای قانونی و فنی را داریم؛ شاید حالا نوبت آن باشد که کمی قواعد بازی را به نفع ریههای شهر تغییر دهیم. آسمان آبی پاداش شهرهایی است که جرات میکنند متفاوت تصمیم بگیرند.