چکیده :داعش با پشتوانه مالی حامیان جدید و جدیاش در منطقه و با سوار شدن بر موج نارضایتی اکثریت سنی در سوریه و اقلیت سنی در عراق، به سرعت رشد و در سوریه و عراق پیشروی کرد. حتی زمانی به نزدیکی سلیمانیه عراق رسید که با عکسالعمل تبلیغاتی و سیاسی ایران روبهرو شد. در مذاکراتی که بین سپاه قدس و داعش صورت گرفت اما، داعش هرگونه چشمداشت به خاک ایران را منتفی اعلام و عقبنشینی کرد....
کلمه – گروه سیاست خارجی
در بخش پیشین دیدیم که چگونه تدبیر سپاه قدس و فرمانده آن در سوریه، حرکت اعتراضی مدنی مردم سوریه را به سمت و سویی برد که زمینه را برای شکلگیری جنگ مسلحانه نیابتی گروههای مخالف رژیم بشار اسد مهیا کرد، تدبیری که آتشش دامن رژیم بعثی و نظام جمهوری اسلامی را هم گرفت. درگیریهای نظامی در زمانی به اوج خود رسید که منطقه با پدیدهای به نام داعش مواجه شد: گروهی که داعیه برپایی حکومت اسلامی عراق و شام را داشت و دارد. اما نطفه این گروه کجا و چگونه منعقد شد؟ ماجرا به زمان اشغال عراق به دست نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا باز میگردد. پس از سرنگونی رژیم بعثی در عراق، بخشی از فرماندهان ارتش عراق که با توجه به نقش کلیدیشان در زمان صدام جایگاهی برای خود در آینده عراق نمیدیدند، تصمیم به انجام عملیات ایذایی بر علیه نیروهای اشغالگر آمریکایی گرفتند. پیوندها و انضباط تشکیلاتی سابقهدار آنان در قالب حزب بعث، امکان شکلگیری هستههای نظامی را آسان میساخت. سردار سلیمانی با آگاهی از این موضوع، از طریق کانالهایی که بعضا از مجرای حزب بعث و سازمان اطلاعاتی سوریه میگذشت، به تجهیز و حمایت این گروهها پرداخت. در همان زمان، دستگاه دیپلوماسی رسمی ایران و بهطور مشخص وزارت امور خارجه، مخالفت خود را با این اقدام سپاه قدس با فرمانده آن در میان گذاشت. ایران در جریان حمله آمریکا و نیروهای ائتلافی موضعی میانه در پیش گرفته بود: از یک سو بهطور لفظی از آن حمله انتقاد میکرد، و از سوی دیگر با پاسخ مثبت به هماهنگیهایی که از طریق کانالهای ارتباطی با آمریکا داشت، سعی کرد در حاشیه بماند، چرا اکه اولا سرنگونی صدام، دشمن دیرینه ایران و کسی که دستش به خون صدها هزار شهید جنگ هشت ساله ایران و عراق آلوده بود، آن هم بدون تحمل هزینهای از سوی ایران، پیروزی استراتژیکی برای جمهوری اسلامی در بر داشت که چشمپوشی از آن ممکن نبود، و ثانیا، ورود نیروهای نظامی شیعی به عملیات گسترده علیه نیروهای ائتلاف، انتحاری سیاسی به شمار میرفت. اختلاف بین دستگاه دیپلوماسی رسمی ایران و سپاه قدس بر سر حمایت یا عدم حمایت از عملیات ایذایی بر علیه نیروهای اشغالگر هیچگاه حل نشد.
پس از تصویب قانون اساسی جدید عراق و شکلگیری حکومت جدید، هستههای نظامی بعثی مورد اشاره، از سهم کوچک اهل سنت در نظام سیاسی جدید ناراضی شدند، با وجود آن که پیش از آن حقوق سیاسی اکثریت شیعه را نادیده گرفته بودند. آنها از همکاری با ایران بهشدت سرخورده شدند و استدلال حامیان آنها در سپاه قدس که چون اکثر جمعیت عراق شیعه هستند سهم بزرگتر آنان در سیاست طبیعی است، قانعشان نکرد. با اوجگیری بهار عربی در سوریه، توجه این گروههای نظامی به آن کشور جلب شد، کشوری که اگرچه اکثریت مردم آن مسلمان سنی هستند، شاهد حمایت تمامقد ایران از حکومت اقلیت علوی و حکومت مستبدانه بشار اسد بودند. در این هنگام حضور نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا در عراق محدود شده بود و ایران با حمایت از دولت شیعی عراق، به اهداف استراتژیک خود دست یافته بود و دیگر نیازی به حمایت از هستههای نظامی باقیمانده از رژیم بعثی صدام حسین نداشت. در چنین وضعیتی، آن دسته از دولتهای عربی که از توسعه دایره نفوذ ایران در منطقه نگران بودند، با بهرهگیری از هستههای تندرو سلفیگری اهلتسنن که در بازداشتگاههای ابوغریب و مانند آن رشد کرده بود و تماسشان با عراقیهای بعثی که در عملیات ایذایی دستگیر شده بودند برقرار شده بود، به شکلگیری نیروی جهنمی که بعدها با عنوان داعش، عراق و سوریه را در آتش خشونت خویش بلعید، کمکهای مالی و تسلیحاتی فراوانی کردند.
داعش با پشتوانه مالی حامیان جدید و جدیاش در منطقه و با سوار شدن بر موج نارضایتی اکثریت سنی در سوریه و اقلیت سنی در عراق، به سرعت رشد و در سوریه و عراق پیشروی کرد. حتی زمانی به نزدیکی سلیمانیه عراق رسید که با عکسالعمل تبلیغاتی و سیاسی ایران روبهرو شد. در مذاکراتی که بین سپاه قدس و داعش صورت گرفت اما، داعش هرگونه چشمداشت به خاک ایران را منتفی اعلام و عقبنشینی کرد.
گسترش سلطه داعش به تغییرات مهم دیگر سیاسی در منطقه انجامید: آمریکا که خود را برای مداخله به منظور حمایت از ناراضیان سوری آماده میکرد، اکنون با دشمنی خطرناک که یادآور القاعده و طالبان بود مواجه شده بود و در نتیجه، از شکلگیری ائتلاف ضدداعش استقبال کرد؛ روسیه فرصت را برای حمایت همه جانبه و آشکار از رژیم بشار اسد مغتنم شمرد؛ ترکیه زمان را برای تحکیم مرزهای جنوبی خود و خلاص شدن از تهدید تاریخی کردها مناسب یافت؛ عربستان موقعیت را برای ورود علنی در برابر شکلگیری هلال شیعی ارزیابی کرد؛ اسرائیل از تضعیف کشورهای عربی و آنچه به نام مقاومت اسلامی معروف شده بود در پوست خود نمیگنجید؛ و قطر در پی انجام نقشهاش برای سلطه غیرمستقیم بر مناطقی که کوتاهترین مسیر لوله انتقال گازش به اروپا وارد میدان شد. (در این باره نگاه کنید به مقاله رابرت اف. کندی در نشریه پولیتیکو به نشانی https://www.politico.com/magazine/story/2016/02/rfk-jr-why-arabs-dont-trust-america-213601 که از مطامع اقتصادی قدرتهای منطقهای در سوریه پرده برداشت.)
رهبران ایران هم زمینه را برای بسط حضور نظامی خود در منطقه و نیز غلبه بر بحران مشروعیت ناشی از اعتراضات ۱۳۸۸ و بحرانهای اقتصادی ناشی از ناکارآمدی و فساد روزافزون در عرصه داخلی و نیز تحکیم جایگاه سیاسی سپاه در معادلات داخلی خود مساعد دید. نیروهای سپاه قدس متشکل از نیروهای سپاه، بسیج، شبه نظامیهای شیعه افغانی، عراقی و پاکستانی نقش پیاده نظام روسیه که تنها به تأمین پوشش هوایی بسنده میکرد و از کشته شدن نیروهای روسی بر روی زمین ابا داشت، ایفا کردند. حتی گزارشهایی مبنی بر تأمین مالی هزینه پرواز هواپیماهای جنگی روسی از طرف ایران منتشر شد. پایگاه هایی در ایران در اختیار نیروی هوایی روسیه قرار گرفت که جنجال آن به صحن مجلس شورای اسلامی هم رسید اما خیلی زود به دستور رهبری به سایه سکوت فرستاده شد. با وجود این که شواهد تاریخی نشان میدهد که مزار زینب در نزدیکی دمشق متعلق به خواهر امام حسین (ع) نیست (بلکه زینبنامی است از شیعیان) و درباره وجود تاریخی دختری بهنام رقیه نیز سند معتبری در دست نیست، حضور نیروهای نظامی سپاه با عنوان مقدس «مدافعان حرم» مزین شد و بدین ترتیب، هواداران نظام را برای حمایت از جهادی مقدس تهییج و منتقدان را به با هراسافکنی از شبح سوریهای شدن ایران، ساکت کرد. بعدها که داعش به کاظمین و حرمین شریفین امامین عسگرین راکت پرتاپ کرد، شعار «دفاع از حرم» پشتوانه تبلیغاتی محکمتری هم بهدست آورد. پس از شکست داعش، سپاه قدس انتظار داشت با شریک شدن در پروژههای اقتصادی بازسازی سوریه از ثمرات ۵۰۰۰ شبهنظامی خود که در سوریه جان باختند بهره ببرد، اما معلوم شد که سوریه هیچگونه قرارداد مستقیمی با ایران منعقد نخواهد کرد و ایران تنها میتواند ذیل منافع روسیه به برخی پروژههای کوچک دست یابد که از طریق انعقاد قرارداد با طرف روسی تعریف میشود.
علاوه بر اکثریت مردم ایران که تاوان آن ماجراجویی را با سقوط به زیر خط فقر تجربه کردند، در این میان، آن که سرش بیکلاه ماند، مردم سوریه بودند که جز آوارگی، ویرانی، بیش از چهارصدهزار کشته و میلیونها آواره، چیزی نصیبشان نشد. پیروزی داعش، بشار اسد، ایران، روسیه، ترکیه یا آمریکا، هیچکدام نمیتوانست چیزی جز خسران و اندوه برای سوریهای ناراضی از رزیم بعثی علوی حاکم بر کشورشان به ارمغان آورد و آنچه مانده، ویرانهای است که تا دههها روی آبادانی بهخود نخواهد دید.