همشهری آنلاین- لیلا شریف: وقتی خبر رتبههای برتر کنکور آمد، فاش شد که درس خواندن در مدارس معروف همان نقطه مشترک این دانشآموزان تک رقمی بود و مانند هر سال بازار بحث در مورد عدالت آموزشی داغ شد اما در بین این هیاهوها، یک دختر نابینای روستایی به دور از تمام جنجالها بر سکوی دو رقمیهای کنکور ایستاد.
غزال بهرامی مسیر سختی را پشت سر گذاشت و در تمام مسیر حواسش به آرزویش بود، شاید بسیاری به دلیل معلولیت، امیدی به قبولی غزال نداشتند اما این دختر روستا مانند یک غزال تیزپا از موانع عبور کرد تا امروز با رتبه ۸۶ کشوری و خیال راحت از برنامهریزی برای روزهای دانشجوییش حرف بزند.
ترسیم محدودیتهایی که غزال پشت سر گذاشته است، کار آسانی نیست، شاید کمتر دانشآموزی که هر روز طبق برنامه در بهترین مدرسه شهر خود، برای ماراتن کنکور آماده میشود، تصوری از محدودیتهای غزال داشته باشد و بتواند درک کند این دختر برای رسیدن به رتبه دو رقمی کنکور از چه مسیر سختی عبور کرده است.
غزال بهرامی با وجود کمبود منابع کنکور مناسب همچون کتابهای بریل و نسخههای صوتی به روز کتابهای کنکور، در پناه ایمان خانواده به تواناییهایش، توانست نام خودش را در کنکور ۱۴۰۴ ماندگار کند.
از درس خواندن در مداس عادی نترسیدم
غزال در سالهای ابتدایی ورود به مدرسه، مانند بسیاری از کودکانی که با نابینایی دست و پنجه نرم میکنند، راهی مدرسه مخصوص کودکان نابینا شد اما بعد از مدتی تصمیم گرفت که مسیر متفاوتی را تجربه کند و دست به انتخاب خاص و البته سخت زد:« سالهای ابتدایی رو در مدرسه ویژه نابینایان درس خوندم، اما از دوره متوسطه وارد مدارس عادی شدم.»
حضور این دانش آموز اهل پاوه در مدارس عادی کار چندان آسانی نبود اما دست یافتن به آرزوی دانشجو شدن، همان موتور محرکه غزال بود و نگذاشت او متوقف شود:« درس خوندن بین دانش آموزان عادی کار راحتی نبود اما من نترسیدم.مشکلات زیادی داشتم، چون اطرفیانم درک درستی از شرایط من نداشتند اما کم کم وضعیت بهتر شد و دانشآموزان و معلمهای مدرسه به کمکم اومدند.»
ضبط صوتی که رفیقم شد
درس خواندن در مدرسه عادی و تلاش برای آمادگی کنکور تبدیل به یک میدان نبرد برای این دانش آموز سخت کوش شد و از همان ابتدا به خودش قول داد که جا نزند:« من رشته انسانی رو انتخاب کردم و برای اینکه از همکلاسیهام جا نمونم، هر روز یه ضبط صوت کوچیک با خودم سر کلاس میبردم، صدای معلمم رو ضبط میکردم و بعدش که میومدم خونه نوبت خلاص نویسی و گوش دادن دوباره بود.»
در این مسیر غزال تنها نبود و خانواده و البته معلم ادبیات مدرسهاش، پا به پای او دویدند:« بار مطالعات من توی این مدت، اول روی دوش خانوادهام و بعد هم خانم محمدپور، معلم ادبیاتم که برای آزمونها به عنوان منشی کمکم میکرد و هر مشکلی که داشتم سعی میکرد که رفع کنه.»
کتاب کنکوری با محدودیت ویژه
این دانش آموز با شرایط ویژه به جای آنکه مسیرش هموارتر شود، در سالهای منتهی به کنکور، تازه محدودیتهای ویژهاش عیان شد چرا که کتابهای کنکور صوتی در دسترس نبودند یا نسخههای قدیمی موجود بود:«من در یک شهرستان دوره افتاده مرزی زندگی میکنم، برای همین دسترسی به منابع برای من به عنوان دانشآموز با نیاز ویژه خیلی سخته، مثلا برای کنکور باید کتابهای کنکور صوتی به دستم میرسید اما به نصف کتابا دسترسی نداشتم و اونایی هم که پیدا میشدن، نسخه قدیمی بودن.»
او ادامه میدهد:« برای تستزنی هم هیچ کتاب «بریلی» نداشتم. جایی هم نبود که من منابع رو بهشون بدم و اونا منابع رو تبدیل به خط بریل کنند، این امکانات فقط توی شهرهای بزرگ هست.»
آرزویی که تیک خورد
انتخاب رشته برای کنکوریها به روز پایانی خود رسیده است اما غزال خیلی قبلتر از رسیدن به نقطه پایان انتخاب رشته، تکلیف خودش را معلوم کرده بود و حاصل ۱۴ ساعت درس خواندن با شرایط خاص را در نشستن بر صندلی رشته روانشناسی دانشگاه تهران و شهید بهشتی تصور میکند.
او در مورد دلیل این انتخاب متفاوت از سایر دوستان نابینایش میگوید:« سال گذشته چند نفر از دوستای نابینام در آزمون فرهنگیان پذیرفته شدند، اما در مرحله مصاحبه به دلیل نابینایی رد شدند. همین باعث شد دیگر به سراغ این دانشگاه نروم و میخوام روانشناسی بخونم. درس خوندن توی این رشته و دانشگاههای خوب همون آرزویی بود که همیشه بهش فکر میکردم.»