چگونه مردان را عاشق کنیم ؟قسمت چهارم

Submitted by jila on پ., 03/29/2012 - 18:23
انجمن‌ها

    ممکن است که این اعتقاد وجود داشته باشد که دروغ,حیله گری در مورد طرف متقابل تا حدی عیب نداشته باشد.یا دیگران براین اعتقاد باشند که باید شیک پوشید.دیگران پیشنهاد می کنند که سکس خوب موثر است وعده ای دیگر بر این اعتقادند که در رختخواب نباید احساس گناه کرد.
   این روزها هر زنی حتی با خواندن مجلات معروف می تواند در سکس خوب عمل کند حتی مجله  ریدرز دایجست می تواند به ما بگوید که در رختخواب چگونه عمل کنیم.
    متأسفانه خوب بودن در رختخواب هیچ تضمینی برای یافتن عشق نیست.
      حتی ماهر ترین عشاق که هنر جذب مردان را دارند همیشه احساس تنهایی می کنند و حسرت این را دارند که ای کاش یک رابطه متعهدانه داشتند.هم اکنون زمان آن است که به جستجوی راههای واقعی برای عاشق کردن فرد گشت و راههایی که خیلی سطحی هستند را کنار گذاشت.
   من کم کم داشتم مالک او می شدم و او را از جهت لذت جنسی از آن خود کرده بودم که او هیچ گاه حتی تصورش هم نمی کرد.   من عاشق او بودم بیشتر از هر چیزی. وقتی که او با من بود احساس ایمنی می کردم.او تمامی زندگی من بود و من می دانستم که سرنوشت ما اینست که با هم باشیم.تصور بر این بود که او مال من باشد.
   من ساعات زیادی برای داشتن او نقشه می ریختم و روزها درباره اینکه چگونه وی را از آن خود کنم در رویا بودم.هر وقت که او زنگ میزد, هر کاری داشتم رها می کردم و شتابان به سراغش می رفتم.ولی یک روز او یکی دیگر را پیدا کرد.
    وقتی تنها از خواب بیدارمی شدم احساس نا امیدی می کردم.من هر کاری را انجام دادم تا او را دوباره برگردانم. ولی من چه کار کرده بودم؟
     وقتی که به عقب می گردم و می بینم که کارهای وحشتناک و خجالت آوری برای اینکه او مرا دوست داشته باشد انجام داده ام,شرمنده می شوم زیرا که همه آن کارها بی نتیجه بوده است.
     من هر کاری که توانستم انجام دادم و از اینجا شروع کردم که خود را زیباترین زنی جلوه دهم که وی تا کنون دیده است.من جذاب تر از همیشه بوده ام ولی هنوز او مال من نبود.
    سپس من از راه سکس وارد شدم.من خود را به سکس حریص کردم و از سکس بیشترو بیشتر لذت بردم و کتابهای خاویر هلندر و دکتر ربن را مطالعه کردم و در این زمینه که به هنگام سکس کدام قسمت بدن وی را لمس کنم متبحر شدم طوری که قبلاٌ هیچگاه این تجربه را نداشتیم. ولی مدت زمانی نگذشت که دیگر او توسط سکس هم راضی نمی شد و فقط وحشی تر و وحشی تر از من بهره می گرفت او به رختخواب می آمد ولی من می دانستم که عاشق من نیست.
    بی پروا ,تصمیم گرفتم او را به خود وابسته سازم. من به تنهایی تمام کارهای مطلوب او را انجام می دادم. اگر او جوراب خود را گم می کرد من تنها فردی بودم که می توانستم برایش پیدا کنم.اگر او میخواست مسافرت برود من وی را تا فرودگاه می رساندم.اگر وی نیاز داشت فرد مهمی را برای کار خود ملاقات کند من این دیدار را ترتیب میدادم.و اگر او می خواست حتی عشق بازی کند من همیشه حاضر بودم.
        من هر آنچه که او می خواست مهیا کردم و او هنوز عاشق من نبود.من درون او را می دانستم و من سعی کردم که متوسل به حیله و نیرنگ شوم و در این کار سر از پا نمی شناختم که بتوانم مردی را که عاشقش هستم عاشق خود کنم.و حاضر بودم که هر تلاشی را در این راه انجام دهم.

با تشکر
 

Most viewed topics today