داستان غم انگیز ولی واقعی از تلاش علیرضا بیرانوند دروازه بان تیم ملی برای راه یافتن به تیم ملی ایران

Submitted by ممد on چ., 06/20/2018 - 23:58
انجمن‌ها

علیرضا بیرانوند دروازه بان تیم ملی ایران:
کارگر نانوا بودم
رفتگر شهرداری بودم
ماشین می شستم
در رستوران ظرف می شستم
شبها در میدان آزادی می خوابیدم
او هیچگاه درمانده نشد تا اینکه...
علیرضا بیرانوند که این سال ها با قراردادهای میلیاردی در تیم پرسپولیس تهران و تیم ملی بازی می کند، از آن دسته افرادی است که از خانواده ای بسیار فقیر و بدون داشتن هیچ امکاناتی خود را به این مرحله رسانده است.
به گفته ی خودش بیش از ۱۰ بار داستان زندگی خود را برای هم تیمی هایش تعریف کرده ولی هیچ کس از شنیدن این ماجراها خسته نمی شود و همیشه همه گوش شنوای ماجراهای تلخ و سخت زندگی او هستند.
او که متولد ۷۱ در خرم آباد است، از بچگی علاقه ی زیادی به فوتبال داشته است و این علاقه به شدت مورد نارضایتی پدرش بوده.
علیرضا در این باره می گوید: " پدرم اصرار داشت به جای اینکه وقت خود را برای بازی فوتبال بگذرانم کارگری کنم و بتوانم پول دربیاورم.
این طور که دروازه بان تیم ملی می گوید پدر او هیچوقت او را کتک نزده و همیشه توپ، لباس فوتبال یا وسایل فوتبالی او را پاره می کرده که دیگر نتواند بازی کند زیرا می دانسته علیرضا چه علاقه ای به این ورزش دارد اما او هیچوقت خسته نشده و بلاخره با کار کردن در نانوایی بربری در خرم آباد توانسته پدرش را راضی کند که فوتبال هم بازی کند.
این دروازه بان می گوید:" بالاخره پول هایم را جمع کردم و بلیت اتوبوس خریدم و به تهران آمدم.در راه با حسین فیض که مربی تیم وحدت تهران بود همسفر شدم و او به من گفت اگر ۲۵۰ هزار تومان بدهم من را به تیم می برد."
او ادامه می دهد:" من هیچ پولی نداشتم و همین را به فیض گفتم و او با این حال من را به تیم برد.در بازی تدارکاتی درخشیدم ولی این تیم خوابگاه نداشت و در میدان آزادی می خوابیدم."
او با بیان اینکه تمام دستفروش های آنجا او را می شناختند، ادامه داد:" بعد قرار شد در ازای شستن ظروف یک پیتزا فورشی شب ها را آنجا بخوابم.در آن روزها به تیم جوانان هما رفتم و در آنجا هم بازی می کردم."
او به عنوان تلخ ترین خاطره اش در آن روزها می گوید:"یک بار سعید ریاضی مربی مان ساعت یک و نیم شب به رستوران آمد.نمی خواستم مرا ببیند اما تصادفا دید و برایم گریه کرد و گفت چرا تا به حال درباره کار به او نگفته ام.بعد از آن به یک کارواش رفتم و مدتی در آنجا کار می کردم.
بعد معرفی شدم به شهرداری و هر روز از ساعت ۵ در خزانه در حوالی مترو رفتگری می کردم.
در همه این مدت پدر و مادرم نمی دانستند من در تهران کار می کنم."
اولین قرارداد این بازیکن با تیم نوجوان نفت بود.۹۰۰ هزارتومان به او پول دادند که آن را به خانواده اش داد و به آنها گفت در تهران فوتبال بازی می کند.
وقتی از نوجوانان به امید رفت رقم قرارداد او به دو میلیون و پانصد هزارتومان رسید.
پس از آنکه نفت به لیگ برتر آمد، قراردادش ۸۵ میلیون تومان شد و حالا با قرارداد یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومانی که قراردادی دوساله با پرسپولیس است برای این تیم بازی می کند.
شهرت بیرانوند به بلند پرتاب کردن توپ و دست های بلندش است.خودش در این باره می گوید:" دست های بلند من جان می داد برای شستن ماشین های شاسی بلند."
برای رسیدن به رؤیاهات هر بهایی که لازم هست بپرداز.
خودت را که باور داشته باشی، کائنات برای رسیدن به رؤیاهایت به تو کمک خواهند کرد.

هزاران آفرین به غیرت این جوون. می تونست مثل خیلیا از آرزوش دست بکشه بعدش سرخورده بشه و سر از اعتیاد در بیاره ولی با سختکوشی و تصمیم و اراده به آرزوی خودش رسید.
واقعا جای تحسین داره.

Most viewed topics today