falehafez

  آن ترک پري چهره که دوش از بر ما رفت
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بين
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
از پاي فتاديم چو آمد غم هجران
دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت
احرام چه بنديم چو آن قبله نه اين جاست
دي گفت طبيب از سر حسرت چو مرا ديد
اي دوست به پرسيدن حافظ قدمي نه
  آيا چه خطا ديد که از راه خطا رفت
کس واقف ما نيست که از ديده چه ها رفت
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
سيلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
در درد بمرديم چو از دست دوا رفت
عمريست که عمرم همه در کار دعا رفت
در سعي چه کوشيم چو از مروه صفا رفت
هيهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
زان پيش که گويند که از دار فنا رفت
 
تعبیر

آنچه نپاید دلبستگی نشاید.به آن چیزهایی که پاینده و باقی نیست نباید دل بست.انچه را که از دست دادی در فکر آن مباش و این سفر برای تو نیز مهیا خواهد شد.خانه دلت را با صفا کن که جای کینه و بدی نیست.