| |
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
گل بخنديد که از راست نرنجيم ولي
گر طمع داري از آن جام مرصع مي لعل
تا ابد بوي محبت به مشامش نرسد
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
گفتم اي مسند جم جام جهان بينت کو
سخن عشق نه آن است که آيد به زبان
اشک حافظ خرد و صبر به دريا انداخت |
|
ناز کم کن که در اين باغ بسي چون تو شکفت
هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
اي بسا در که به نوک مژه ات بايد سفت
هر که خاک در ميخانه به رخساره نرفت
زلف سنبل به نسيم سحري مي آشفت
گفت افسوس که آن دولت بيدار بخفت
ساقيا مي ده و کوتاه کن اين گفت و شنفت
چه کند سوز غم عشق نيارست نهفت |
|
تعبیر
اگر موقعیتی بدست آوردی مغرور نباش که از چشم اطرافیان خواهی افتاد.از سخن حقیقت نرنج.به نصیحت دیگران که به صلاح توست گوش فرا ده و به کار بند.عشق در دفتر و زبان نیست بلکه با عمل عاشق آشکار می شود.عشق آموختنی است نه نوشتنی ،وقتی که عاشق شدی زبانت هم مثل رفتارت ملایم و مهربان می شود.