falehafez

  خواب آن نرگس فتان تو بي چيزي نيست
از لبت شير روان بود که من مي گفتم
جان درازي تو بادا که يقين مي دانم
مبتلايي به غم محنت و اندوه فراق
دوش باد از سر کويش به گلستان بگذشت
درد عشق ار چه دل از خلق نهان مي دارد
  تاب آن زلف پريشان تو بي چيزي نيست
اين شکر گرد نمکدان تو بي چيزي نيست
در کمان ناوک مژگان تو بي چيزي نيست
اي دل اين ناله و افغان تو بي چيزي نيست
اي گل اين چاک گريبان تو بي چيزي نيست
حافظ اين ديده گريان تو بي چيزي نيست
 
تعبیر

در خواب چشم و در پیچ و تاب گیسوی تو چیزی نهفته است که همه عاشقان را به کمند خود می اندازد.فکر بیهوده ای در سر داری که می باید آن را از سر بیرون کنی تا موفق شوی و آنچه در دل داری به آن برسی.