falehafez

  يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست
حاليا خانه برانداز دل و دين من است
باده لعل لبش کز لب من دور مباد
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
مي دهد هر کسش افسوني و معلوم نشد
يا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبين
گفتم آه از دل ديوانه حافظ بي تو
  جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست
تا در آغوش که مي خسبد و همخانه کيست
راح روح که و پيمان ده پيمانه کيست
بازپرسيد خدا را که به پروانه کيست
که دل نازک او مايل افسانه کيست
در يکتاي که و گوهر يک دانه کيست
زير لب خنده زنان گفت که ديوانه کيست
 
تعبیر

از خود می پرسی منشأ و مکان این نور کجاست و به که تعلق دارد؟و خوشا به حال کسی که در کنار او قرار دارد.بدان که آدمی با نشستن و بی تحرک بودن به جایی نخواهد رسید.پس می بایست حرکت کنی و از خود تلاش نشان بدهی تا به خواسته ات برسی.