falehafez

  دارم اميد عاطفتي از جانب دوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
چندان گريستم که هر کس که برگذشت
هيچ است آن دهان و نبينم از او نشان
دارم عجب ز نقش خيالش که چون نرفت
بي گفت و گوي زلف تو دل را همي کشد
عمريست تا ز زلف تو بويي شنيده ام
حافظ بد است حال پريشان تو ولي
  کردم جنايتي و اميدم به عفو اوست
گر چه پريوش است وليکن فرشته خوست
در اشک ما چو ديد روان گفت کاين چه جوست
موي است آن ميان و ندانم که آن چه موست
از ديده ام که دم به دمش کار شست و شوست
با زلف دلکش تو که را روي گفت و گوست
زان بوي در مشام دل من هنوز بوست
بر بوي زلف يار پريشانيت نکوست
 
تعبیر

همه تلاش عاشق جهت دیدار معشوق است.اگر عاشق مرتکب خلافی شود از بهر معشوق است. باعث رنجش دوستت شده ای و اکنون ناراحتی .سعی کن با مهربانی و محبت عملت را جبران کنی.در حق دوستت که فرشته خوست نامردمی کردی ،منتها او تو را می بخشد.سعی کن دیگر این عمل تکرار نشود.به خدا توکل کن که او رحیم و رحمان است.