falehafez

  خم زلف تو دام کفر و دين است
جمالت معجز حسن است ليکن
ز چشم شوخ تو جان کي توان برد
بر آن چشم سيه صد آفرين باد
عجب علميست علم هيات عشق
تو پنداري که بدگو رفت و جان برد
مشو حافظ ز کيد زلفش ايمن
  ز کارستان او يک شمه اين است
حديث غمزه ات سحر مبين است
که دايم با کمان اندر کمين است
که در عاشق کشي سحرآفرين است
که چرخ هشتمش هفتم زمين است
حسابش با کرام الکاتبين است
که دل برد و کنون دربند دين است
 
تعبیر

گوشه ای از کمند زلفش دل و دین تو را با خود برده است.بدان که اگر چهره اش را به تو بنمایاند،آن وقت همه وجودت را به یغما خواهد برد.عشق اکسیری است که اگر هر کسی بنوشد دگرگونش خواهد کرد و حتی آسمان و زمین را زیر و زبر می کند.آینده خوبی در انتظار توست.قدرش را بدان که انشاءالله موفق خواهی شد.