falehafez

  مي خواه و گل افشان کن از دهر چه مي جويي
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقي را
شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
امروز که بازارت پرجوش خريدار است
چون شمع نکورويي در رهگذر باد است
آن طره که هر جعدش صد نافه چين ارزد
هر مرغ به دستاني در گلشن شاه آمد
  اين گفت سحرگه گل بلبل تو چه مي گويي
لب گيري و رخ بوسي مي نوشي و گل بويي
تا سرو بياموزد از قد تو دلجويي
اي شاخ گل رعنا از بهر که مي رويي
درياب و بنه گنجي از مايه نيکويي
طرف هنري بربند از شمع نکورويي
خوش بودي اگر بودي بوييش ز خوش خويي
بلبل به نواسازي حافظ به غزل گويي
 
تعبیر

کسی از راز و رمز دنیا اطلاعی ندارد.پس چرا وقت خود را در این راه صرف می کنی.دنیا در حال گذر است، چه بخواهی و چه نخواهی روزگار به سیرش ادامه می دهد.به آمدن و رفتن این سالها توجه مکن و از اوقات خوش لذت ببر و در فکر خدمت به مردم و خدا باش.امروز که توانایی مساعدت داری از آن استفاده کن تا نام نیکی از تو به یادگار بماند.