|
اي دل گر از آن چاه زنخدان به درآيي هش دار که گر وسوسه عقل کني گوش شايد که به آبي فلکت دست نگيرد جان مي دهم از حسرت ديدار تو چون صبح چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد بر رهگذرت بسته ام از ديده دو صد جوي حافظ مکن انديشه که آن يوسف مه رو |
|
هر جا که روي زود پشيمان به درآيي آدم صفت از روضه رضوان به درآيي گر تشنه لب از چشمه حيوان به درآيي باشد که چو خورشيد درخشان به درآيي کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآيي وقت است که همچون مه تابان به درآيي تا بو که تو چون سرو خرامان به درآيي بازآيد و از کلبه احزان به درآيي |
|
تعبیر
همان هدفی که داری برای رسیدن به آن اقدام کن و در تصمیمت تردید به دل راه مده.اگر به دنبال تنوع و این و آن باشی مثل حضرت آدم از باغ بهشت رانده خواهی شد.مسیر خوشبختی و سعادت تو همین است که در جریان آن قرار گرفته ای و با توکل به خداوند به آرزویت نایل می گردی.