falehafez

  سحرم هاتف ميخانه به دولتخواهي
همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
بر در ميکده رندان قلندر باشند
خشت زير سر و بر تارک هفت اختر پاي
سر ما و در ميخانه که طرف بامش
قطع اين مرحله بي همرهي خضر مکن
اگرت سلطنت فقر ببخشند اي دل
تو دم فقر نداني زدن از دست مده
حافظ خام طمع شرمي از اين قصه بدار
  گفت بازآي که ديرينه اين درگاهي
پرتو جام جهان بين دهدت آگاهي
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهي
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهي
به فلک بر شد و ديوار بدين کوتاهي
ظلمات است بترس از خطر گمراهي
کمترين ملک تو از ماه بود تا ماهي
مسند خواجگي و مجلس تورانشاهي
عملت چيست که فردوس برين مي خواهي
 
تعبیر

تو در آستانه عشق، از عاشقان قدیمی هستی و آشنای این آستانه ای.انسان وارسته ای هستی، پس برگرد و به سوی معشقوق ابدی نظر کن.پیامی مهم از جانب شخصی ارزشمند به تو رسیده است و باید آن را آویزه گوش کنی.خبر خوشی در انتظارت است و به خدا توکل کن.