falehafez

  بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوي
يعني بيا که آتش موسي نمود گل
مرغان باغ قافيه سنجند و بذله گوي
جمشيد جز حکايت جام از جهان نبرد
اين قصه عجب شنو از بخت واژگون
خوش وقت بوريا و گدايي و خواب امن
چشمت به غمزه خانه مردم خراب کرد
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
ساقي مگر وظيفه حافظ زياده داد
  مي خواند دوش درس مقامات معنوي
تا از درخت نکته توحيد بشنوي
تا خواجه مي خورد به غزل هاي پهلوي
زنهار دل مبند بر اسباب دنيوي
ما را بکشت يار به انفاس عيسوي
کاين عيش نيست درخور اورنگ خسروي
مخموريت مباد که خوش مست مي روي
کاي نور چشم من بجز از کشته ندروي
کآشفته گشت طره دستار مولوي
 
تعبیر

انسان نباید همیشه به فکر مال اندوزی باشد، جمشید با آن همه قدرت و ثروتش، سرانجام جز نام جم چیزی نبرده است.زمان رسیدن به معشوق اندک است، پس باید به فکر وصال او باشی تا خوشبختی را در آغوش گیری.بجاست که به دنبال معنویت بروی و خداجویی را پیشه کنی تا از لذات دنیا بهتر استفاده ببری.خود را محک بزن که چقدر برای مردم مفید بودی.