falehafez

  سحرگه ره روي در سرزميني
که اي صوفي شراب آن گه شود صاف
خدا زان خرقه بيزار است صد بار
مروت گر چه نامي بي نشان است
ثوابت باشد اي داراي خرمن
نمي بينم نشاط عيش در کس
درون ها تيره شد باشد که از غيب
گر انگشت سليماني نباشد
اگر چه رسم خوبان تندخوييست
ره ميخانه بنما تا بپرسم
نه حافظ را حضور درس خلوت
  همي گفت اين معما با قريني
که در شيشه برآرد اربعيني
که صد بت باشدش در آستيني
نيازي عرضه کن بر نازنيني
اگر رحمي کني بر خوشه چيني
نه درمان دلي نه درد ديني
چراغي برکند خلوت نشيني
چه خاصيت دهد نقش نگيني
چه باشد گر بسازد با غميني
مال خويش را از پيش بيني
نه دانشمند را علم اليقيني
 
تعبیر

صوفی ای هنگام صبح به یارش می گفت: شراب عشق وقتی صاف می شود که چهل روز در شیشه بماند.منظور انسانی است که درونش صاف و صیقلی باشد و ناخالصی نداشته باشد.باید از آدمهای متظاهر و ریاکار به دور باشی.انصاف و مروت واژه ای پر بهاست.اگرچه کمتر دیده می شود، منتها باید بدان معتقد باشی و عمل کنی.اگرچه نگین خوب است اما باید انگشتری باشد تا نگین اش به جلوه درآید و نام خدا را نقش کند و مردم را به فرمان درآورد.با توکل به خدا، موفق خواهی شد.