|
بشنو اين نکته که خود را ز غم آزاده کني
آخرالامر گل کوزه گران خواهي شد
گر از آن آدمياني که بهشتت هوس است
تکيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف
اجرها باشدت اي خسرو شيرين دهنان
خاطرت کي رقم فيض پذيرد هيهات
کار خود گر به کرم بازگذاري حافظ
اي صبا بندگي خواجه جلال الدين کن |
|
خون خوري گر طلب روزي ننهاده کني
حاليا فکر سبو کن که پر از باده کني
عيش با آدمي اي چند پري زاده کني
مگر اسباب بزرگي همه آماده کني
گر نگاهي سوي فرهاد دل افتاده کني
مگر از نقش پراگنده ورق ساده کني
اي بسا عيش که با بخت خداداده کني
که جهان پرسمن و سوسن آزاده کني |
|
تعبیر
روزی هر کس همان است که خداوند مقرر کرده است.ولی آن با نشستن به دست نمی آید.از تو حرکت و از او برکت و این نکته ای است که از ازل تا ابد خداوند برای مخلوقاتش وضع کرده است، و این نکته را بدان که هر چه بیشتر به دست بیاوری، همانطور بیشتر هزینه می کنی و از دست می دهی که سرانجام همان است که می ماند؛ و در این حالت اجر و ثواب بخشش تو بیشتر می شود و خداوند از تو راضی می گردد که با این کار دردهای مخلوقی را درمان کردی.