falehafez

  که برد به نزد شاهان ز من گدا پيامي
شده ام خراب و بدنام و هنوز اميدوارم
تو که کيميافروشي نظري به قلب ما کن
عجب از وفاي جانان که عنايتي نفرمود
اگر اين شراب خام است اگر آن حريف پخته
ز رهم ميفکن اي شيخ به دانه هاي تسبيح
سر خدمت تو دارم بخرم به لطف و مفروش
به کجا برم شکايت به که گويم اين حکايت
بگشاي تير مژگان و بريز خون حافظ
  که به کوي مي فروشان دو هزار جم به جامي
که به همت عزيزان برسم به نيک نامي
که بضاعتي نداريم و فکنده ايم دامي
نه به نامه پيامي نه به خامه سلامي
به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامي
که چو مرغ زيرک افتد نفتد به هيچ دامي
که چو بنده کمتر افتد به مبارکي غلامي
که لبت حيات ما بود و نداشتي دوامي
که چنان کشنده اي را نکند کس انتقامي
 
تعبیر

در انتظار کسی هستی که از جانب تو به سوی یار پیامی ببرد، بدان که این کار انجام می شود.تو می توانی خود را اصلاح کنی و امیدوار باشی که زود به مقصود خود خواهی رسید.اگر به خود بیایی و در مسیر راست و درست قدم برداری، مطمئناً به پیروزی دست می یابی.