falehafez

  رفتم به باغ صبحدمي تا چنم گلي
مسکين چو من به عشق گلي گشته مبتلا
مي گشتم اندر آن چمن و باغ دم به دم
گل يار حسن گشته و بلبل قرين عشق
چون کرد در دلم اثر آواز عندليب
بس گل شکفته مي شود اين باغ را ولي
حافظ مدار اميد فرج از مدار چرخ
  آمد به گوش ناگهم آواز بلبلي
و اندر چمن فکنده ز فرياد غلغلي
مي کردم اندر آن گل و بلبل تاملي
آن را تفضلي نه و اين را تبدلي
گشتم چنان که هيچ نماندم تحملي
کس بي بلاي خار نچيده ست از او گلي
دارد هزار عيب و ندارد تفضلي
 
تعبیر

نوش و نیش جهان هر دو با هم اند، همان طور که برای چیدن گل باید از نگهبانی خار بگذری، برای وصل هم باید درد هجر را تحمل کنی، زیرا وصل، میوه هجر و دوری است.برای رسیدن به مرادت تلاش زیادی می کنی، اما از محصول امیدی نیست.تو مثل آن بلبلی که با حال زار نغمه سر می دهد.منتها از فیض گل خبری نمی شود.تا اینکه بلبل به سبب آزار خار،دست از عاشقی شست؛ و بدان که کسی بدون آزار خار به راحتی گل نچید.پس تحمل داشته باش و با تلاشت به مقصود خواهی رسید.