| |
بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالي
در وهم مي نگنجد کاندر تصور عقل
شد حظ عمر حاصل گر زان که با تو ما را
آن دم که با تو باشم يک سال هست روزي
چون من خيال رويت جانا به خواب بينم
رحم آر بر دل من کز مهر روي خوبت
حافظ مکن شکايت گر وصل دوست خواهي |
|
خوش باش زان که نبود اين هر دو را زوالي
آيد به هيچ معني زين خوبتر مثالي
هرگز به عمر روزي روزي شود وصالي
وان دم که بي تو باشم يک لحظه هست سالي
کز خواب مي نبيند چشمم بجز خيالي
شد شخص ناتوانم باريک چون هلالي
زين بيشتر ببايد بر هجرت احتمالي |
|
تعبیر
زیبایی او و عشق تو هر دو در حد کمال هستند و هیچ کدام از بین رفتنی نیستند و حتی اگر یک لحظه هم وصل اتفاق بیفتد، کافی است.از جانب معشوق ناز است و از جانب عاشق نیاز.پس در این امر باید بیشتر به او توجه کنی و قدم پیش نهی تا او را که مزاجی سرد دارد، به طرف خود بکشانی.چه از راه محبت و چه با فرستادن هدایا.باید تمایلش را نسبت به خود جلب کنی.بدان که با پیام و نامه کاری ساخته نست.آنچه که مهم است حرف عاشق است.