falehafez

  هزار جهد بکردم که يار من باشي
چراغ ديده شب زنده دار من گردي
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
از آن عقيق که خونين دلم ز عشوه او
در آن چمن که بتان دست عاشقان گيرند
شبي به کلبه احزان عاشقان آيي
شود غزاله خورشيد صيد لاغر من
سه بوسه کز دو لبت کرده اي وظيفه من
من اين مراد ببينم به خود که نيم شبي
من ار چه حافظ شهرم جوي نمي ارزم
  مرادبخش دل بي قرار من باشي
انيس خاطر اميدوار من باشي
تو در ميانه خداوندگار من باشي
اگر کنم گله اي غمگسار من باشي
گرت ز دست برآيد نگار من باشي
دمي انيس دل سوکوار من باشي
گر آهويي چو تو يک دم شکار من باشي
اگر ادا نکني قرض دار من باشي
به جاي اشک روان در کنار من باشي
مگر تو از کرم خويش يار من باشي
 
تعبیر

برای دیدن او شتاب زده عمل می کنی و احساس دوست داشتنش تمام وجودت را احاطه کرده است.شب و روز در فکر او هستی تا او مونس،همدم،میاندار،سوگوار،امیدوار و در کنار تو باشد.ولی گاهی اوقات موقعیت اتقضا نمی کند که عاشق به راحتی درکنار معشوق قرار گیرد.همان طور که بیشتر عاشقان نامدار آنچنان که باید به هم نرسیده اند.مانند لیلی و مجنون،شیرین و فرهاد،رومئو و ژولیت،دانته و بثاتریچه،میر و گوهر،ویس و رامین،وامق و عذرا،بکتاس و رابعه بنت کعب و نظایر اینها.شهرت آنان بیشتر به سبب تحمل سختیهایی است که آنان به دوش کشیده اند.او می آید و دیدارتان تازه می گردد.