falehafez

  خوش کرد ياوري فلکت روز داوري
آن کس که اوفتاد خدايش گرفت دست
در کوي عشق شوکت شاهي نمي خرند
ساقي به مژدگاني عيش از درم درآي
در شاهراه جاه و بزرگي خطر بسيست
سلطان و فکر لشکر و سوداي تاج و گنج
يک حرف صوفيانه بگويم اجازت است
نيل مراد بر حسب فکر و همت است
حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوي
  تا شکر چون کني و چه شکرانه آوري
گو بر تو باد تا غم افتادگان خوري
اقرار بندگي کن و اظهار چاکري
تا يک دم از دلم غم دنيا به دربري
آن به کز اين گريوه سبکبار بگذري
درويش و امن خاطر و کنج قلندري
اي نور ديده صلح به از جنگ و داوري
از شاه نذر خير و ز توفيق ياوري
کاين خاک بهتر از عمل کيمياگري
 
تعبیر

خداوند بیش از حد نسبت به تو لطف کرد و هر چه خواستی به تو ارزانی داشت، منتها تو نیز در عوض تکلیفی بر عهده داری که می باید آن را انجام دهی.آنهایی که مقام و سرمایه ای کلان دارند آسوده خاطر نیستند و همیشه زندگی را با ترس و دلهره می گذرانند، اما آدم ندار و درویش با خیالی آسوده زندگی می کند.تو به علت این نعمت و برکت که داری باید خدا را شاکر باشی و همیشه او را مد نظر قرار دهی.