| |
آن غاليه خط گر سوي ما نامه نوشتي
هر چند که هجران ثمر وصل برآرد
آمرزش نقد است کسي را که در اين جا
در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
مفروش به باغ ارم و نخوت شداد
تا کي غم دنياي دني اي دل دانا
آلودگي خرقه خرابي جهان است
از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ |
|
گردون ورق هستي ما درننوشتي
دهقان جهان کاش که اين تخم نکشتي
ياريست چو حوري و سرايي چو بهشتي
چون بالش زر نيست بسازيم به خشتي
يک شيشه مي و نوش لبي و لب کشتي
حيف است ز خوبي که شود عاشق زشتي
کو راهروي اهل دلي پاک سرشتي
تقدير چنين بود چه کردي که نهشتي |
|
تعبیر
اگر یارت به تو توجهی نکرد، بدان که تقدیر چنان بوده که روزگار طومار وجودت را در هم نمی پیچد.اگر هجر دوری نباشد لذت وصل وجود نخواهد داشت.پس خداوند روز اول این هجر و وصل را در کارنامه زندگی ما قرار داده است و بذر هجر و وصل را از ابتدای آفرینش در وجود ما نهاد.پس بدان که از درخت هجر و فراق، میوه وصل حاصل می شود.در کار عشق پیش قدم باش و به او التفاتی کن، در این مشکل هجر از شخص آگاه و دانا راهنمایی بخواه.