falehafez

  دوش رفتم به در ميکده خواب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
شست و شويي کن و آن گه به خرابات خرام
به هواي لب شيرين پسران چند کني
به طهارت گذران منزل پيري و مکن
پاک و صافي شو و از چاه طبيعت به درآي
گفتم اي جان جهان دفتر گل عيبي نيست
آشنايان ره عشق در اين بحر عميق
گفت حافظ لغز و نکته به ياران مفروش
  خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
گفت بيدار شو اي ره رو خواب آلوده
تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده
جوهر روح به ياقوت مذاب آلوده
خلعت شيب چو تشريف شباب آلوده
که صفايي ندهد آب تراب آلوده
که شود فصل بهار از مي ناب آلوده
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
آه از اين لطف به انواع عتاب آلوده
 
تعبیر

زیباییش زبانزد همه عاشقان است و تو همچون هلال ماهی شدی که علاقه مندی از طاق ابروی آن آشکار شوی.رقبای تو از محبت آن غافل هستند و تو به این راز زیبایی او پی برده ای.به او خیلی علاقه مندی و برای دیدارش بسیار شتاب داری.بدان که با صبر و بردباری به او خواهی رسید.