falehafez

  گل در بر و مي در کف و معشوق به کام است
گو شمع مياريد در اين جمع که امشب
در مذهب ما باده حلال است وليکن
گوشم همه بر قول ني و نغمه چنگ است
در مجلس ما عطر مياميز که ما را
از چاشني قند مگو هيچ و ز شکر
تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است
از ننگ چه گويي که مرا نام ز ننگ است
ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز
با محتسبم عيب مگوييد که او نيز
حافظ منشين بي مي و معشوق زماني
  سلطان جهانم به چنين روز غلام است
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است
چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است
هر لحظه ز گيسوي تو خوش بوي مشام است
زان رو که مرا از لب شيرين تو کام است
همواره مرا کوي خرابات مقام است
وز نام چه پرسي که مرا ننگ ز نام است
وان کس که چو ما نيست در اين شهر کدام است
پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است
کايام گل و ياسمن و عيد صيام است
 
تعبیر

اکنون همه چیز برای تو مهیا شده و روزگار بر وفق مرادت است.امروز تو همچون پادشاهی و همه غلام تو هستند.اکنون به آرزویت رسیده ای و به نظر تو چهره معشوق چنان نورانی است که نیاز به نور ماه نداری.زندگی ات رو به فزونی است و در برابر این برکات می بایست خالق و مخلوق را شاکر باشی.