|
خط عذار يار که بگرفت ماه از او
ابروي دوست گوشه محراب دولت است
اي جرعه نوش مجلس جم سينه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد مي پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقي چراغ مي به ره آفتاب دار
آبي به روزنامه اعمال ما فشان
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
آيا در اين خيال که دارد گداي شهر |
|
خوش حلقه ايست ليک به در نيست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآيينه ايست جام جهان بين که آه از او
اين دود بين که نامه من شد سياه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
باشد توان سترد حروف گناه از او
خالي مباد عرصه اين بزمگاه از او
روزي بود که ياد کند پادشاه از او |
|
تعبیر
روزگاری خوب در انتظار توست و حالی خوش داری ،قدر این زندگی را بدان.به درون حلقه ای گرفتار شدی که ماه زیبایی خود را از او وام گرفته است.او هر روز تو را به وعده ای سرگرم می کند ولی بدان که دوستی او در حال حاضر واقعی و یکرنگ نیست.مردد است آیا تو را بپذیرد یا نه .به هر حال مراقب رفتارت باش و به عمق زندگی خود بیشتر توجه کن تا آنچه داری به راحتی از دست ندهی و ارزش خود را کم نکنی.