| |
کنون که بر کف گل جام باده صاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير
فقيه مدرسه دي مست بود و فتوي داد
به درد و صاف تو را حکم نيست خوش درکش
ببر ز خلق و چو عنقا قياس کار بگير
حديث مدعيان و خيال همکاران
خموش حافظ و اين نکته هاي چون زر سرخ |
|
به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
که مي حرام ولي به ز مال اوقاف است
که هر چه ساقي ما کرد عين الطاف است
که صيت گوشه نشينان ز قاف تا قاف است
همان حکايت زردوز و بورياباف است
نگاه دار که قلاب شهر صراف است |
|
تعبیر
در این هنگام که بهاری بس دلکش و زیبا جلو رویت به جلوه درآمده از فرصت استفاده کن! از آن لذت ببر و اکنون زمان بحث فلسفی نیست، بهتر است برای تمدد اعصاب به مسافرت بروی.روح تو مثل روح پرنده عنقا در گسترش است زیرا که عنقا و سیمرغ اوج می گیرند و به گردش آفاق می پردازند.در حالی که افراد کم تجربه به سان کلاغ به زمین و مادیات چنگ می اندازند.