|
گر چه ما بندگان پادشهيم
گنج در آستين و کيسه تهي
هوشيار حضور و مست غرور
شاهد بخت چون کرشمه کند
شاه بيدار بخت را هر شب
گو غنيمت شمار صحبت ما
شاه منصور واقف است که ما
دشمنان را ز خون کفن سازيم
رنگ تزوير پيش ما نبود
وام حافظ بگو که بازدهند |
|
پادشاهان ملک صبحگهيم
جام گيتي نما و خاک رهيم
بحر توحيد و غرقه گنهيم
ماش آيينه رخ چو مهيم
ما نگهبان افسر و کلهيم
که تو در خواب و ما به ديده گهيم
روي همت به هر کجا که نهيم
دوستان را قباي فتح دهيم
شير سرخيم و افعي سيهيم
کرده اي اعتراف و ما گوهيم |
|
تعبیر
اگرچه به ظاهر همچون آدمهای معمولی هستی و در باطن چون پادشاهی و به ویژه هنگام صبح که به نیایش سحرگاهی مشغول می شوی و هیچ گاه حاضر نیستی آن لحظات ملکوتی را با بهترین چیز دنیوی عوض کنی، زیرا زمینه مذهبی داری، پس بهتر است که قرآن و خدا را همواره در نظر داشته باشی.