falehafez

  بگذار تا ز شارع ميخانه بگذريم
روز نخست چون دم رندي زديم و عشق
جايي که تخت و مسند جم مي رود به باد
تا بو که دست در کمر او توان زدن
واعظ مکن نصيحت شوريدگان که ما
چون صوفيان به حالت و رقصند مقتدا
از جرعه تو خاک زمين در و لعل يافت
حافظ چو ره به کنگره کاخ وصل نيست
  کز بهر جرعه اي همه محتاج اين دريم
شرط آن بود که جز ره آن شيوه نسپريم
گر غم خوريم خوش نبود به که مي خوريم
در خون دل نشسته چو ياقوت احمريم
با خاک کوي دوست به فردوس ننگريم
ما نيز هم به شعبده دستي برآوريم
بيچاره ما که پيش تو از خاک کمتريم
با خاک آستانه اين در به سر بريم
 
تعبیر

کلیه مخلوقات محتاج خداوندند.روزی که خدا بشر را خلق کرد، نظرش شناخت خود به مخلوقات بوده و گنجی است که بندگان باید او را پیدا کنند و از طرفی او نیازی به ما ندارد و این عبادت و ریاضت برای خود سازی ماست.تو نباید جز راه عشق به خدا، راه دیگری را بپیمایی.به آنچه داری قانع باش و به مال مردم حسادت مورز که این عمل موجب فرسایش روح ظریف تو می گردد.