falehafez

  ما ز ياران چشم ياري داشتيم
تا درخت دوستي برگي دهد
گفت و گو آيين درويشي نبود
شيوه چشمت فريب جنگ داشت
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
نکته ها رفت و شکايت کس نکرد
گفت خود دادي به ما دل حافظا
  خود غلط بود آن چه ما پنداشتيم
حاليا رفتيم و تخمي کاشتيم
ور نه با تو ماجراها داشتيم
ما غلط کرديم و صلح انگاشتيم
ما دم همت بر او بگماشتيم
جانب حرمت فرونگذاشتيم
ما محصل بر کسي نگماشتيم
 
تعبیر

تو از دوستانت توقع کمک داشتی ،منتها متوجه شدی که تصورت اشتباه بوده است.او با تو سر جنگ داشت،اما تو انتظار صلح و آشتی داشتی.باید بدانی که در زندگی به کسی مهربانی و دوستی کنی که شایسته دوستی و محبت تو را داشته باشد.فریب دوست دغل را مخور که قصد سوء استفاده از تو را دارد.پس از شکست تلاش کن که موجب رونق خواهد شد.