|
دردم از يار است و درمان نيز هم
اين که مي گويند آن خوشتر ز حسن
ياد باد آن کو به قصد خون ما
دوستان در پرده مي گويم سخن
چون سر آمد دولت شب هاي وصل
هر دو عالم يک فروغ روي اوست
اعتمادي نيست بر کار جهان
عاشق از قاضي نترسد مي بيار
محتسب داند که حافظ عاشق است |
|
دل فداي او شد و جان نيز هم
يار ما اين دارد و آن نيز هم
عهد را بشکست و پيمان نيز هم
گفته خواهد شد به دستان نيز هم
بگذرد ايام هجران نيز هم
گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
بلکه بر گردون گردان نيز هم
بلکه از يرغوي ديوان نيز هم
و آصف ملک سليمان نيز هم |
|
تعبیر
درد و درمانت مربوط به یارت است.حاضری دل و جان را فدای او کنی.آنچه خوبان همه دارند،دوستت تنها همه آنها را یکجا دارد.سرانجام درد و خوشی عشق بر ملا می شود و همگان از آن آگاه می گردند.پس آن را پنهان مکن.آن که در سفر است به زودی می آید.روزگار خوبی در آینده در انتظارت است.با خلوص به سوی معبود همیشگی برو که فقط او چاره ساز است.