falehafez

  در خرابات مغان نور خدا مي بينم
جلوه بر من مفروش اي ملک الحاج که تو
خواهم از زلف بتان نافه گشايي کردن
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
هر دم از روي تو نقشي زندم راه خيال
کس نديده ست ز مشک ختن و نافه چين
دوستان عيب نظربازي حافظ مکنيد
  اين عجب بين که چه نوري ز کجا مي بينم
خانه مي بيني و من خانه خدا مي بينم
فکر دور است همانا که خطا مي بينم
اين همه از نظر لطف شما مي بينم
با که گويم که در اين پرده چه ها مي بينم
آن چه من هر سحر از باد صبا مي بينم
که من او را ز محبان شما مي بينم
 
تعبیر

تمام وجودت را او تشکیل می دهد و دیگر تو ، تو نیستی، بلکه جلوه ای از وجود او محسوب می شوی.پس خدا را باید در همه حال و همه جا حاضر و ناظر بر اعمالت بدانی و نباید تعجب کنی که در چنین جایی نور خدا را مشاهده می کنی! اینها همه نتیجه خلوص نیت و یکرنگی است.