falehafez

  صنما با غم عشق تو چه تدبير کنم
دل ديوانه از آن شد که نصيحت شنود
آن چه در مدت هجر تو کشيدم هيهات
با سر زلف تو مجموع پريشاني خود
آن زمان کآرزوي ديدن جانم باشد
گر بدانم که وصال تو بدين دست دهد
دور شو از برم اي واعظ و بيهوده مگوي
نيست اميد صلاحي ز فساد حافظ
  تا به کي در غم تو ناله شبگير کنم
مگرش هم ز سر زلف تو زنجير کنم
در يکي نامه محال است که تحرير کنم
کو مجالي که سراسر همه تقرير کنم
در نظر نقش رخ خوب تو تصوير کنم
دين و دل را همه دربازم و توفير کنم
من نه آنم که دگر گوش به تزوير کنم
چون که تقدير چنين است چه تدبير کنم
 
تعبیر

چیزی را که از دست داده ای، موجب رنج تو شده است.خودت را بیش از این ناراحت مکن که از بقیه کارها باز می مانی.می دانی که حال تو وخیم تر از اینهاست.پس صبر داشته باش که پس از آن فرجی برای تو حاصل خواهد شد و خداوند نیز با صابرین است.در این حال به قرآن رجوع کن و از فکر گذشته بیرون بیا.