| |
صنما با غم عشق تو چه تدبير کنم
دل ديوانه از آن شد که نصيحت شنود
آن چه در مدت هجر تو کشيدم هيهات
با سر زلف تو مجموع پريشاني خود
آن زمان کآرزوي ديدن جانم باشد
گر بدانم که وصال تو بدين دست دهد
دور شو از برم اي واعظ و بيهوده مگوي
نيست اميد صلاحي ز فساد حافظ |
|
تا به کي در غم تو ناله شبگير کنم
مگرش هم ز سر زلف تو زنجير کنم
در يکي نامه محال است که تحرير کنم
کو مجالي که سراسر همه تقرير کنم
در نظر نقش رخ خوب تو تصوير کنم
دين و دل را همه دربازم و توفير کنم
من نه آنم که دگر گوش به تزوير کنم
چون که تقدير چنين است چه تدبير کنم |
|
تعبیر
چیزی را که از دست داده ای، موجب رنج تو شده است.خودت را بیش از این ناراحت مکن که از بقیه کارها باز می مانی.می دانی که حال تو وخیم تر از اینهاست.پس صبر داشته باش که پس از آن فرجی برای تو حاصل خواهد شد و خداوند نیز با صابرین است.در این حال به قرآن رجوع کن و از فکر گذشته بیرون بیا.