|
به تيغم گر کشد دستش نگيرم
کمان ابرويت را گو بزن تير
غم گيتي گر از پايم درآرد
برآي اي آفتاب صبح اميد
به فريادم رس اي پير خرابات
به گيسوي تو خوردم دوش سوگند
بسوز اين خرقه تقوا تو حافظ |
|
وگر تيرم زند منت پذيرم
که پيش دست و بازويت بميرم
بجز ساغر که باشد دستگيرم
که در دست شب هجران اسيرم
به يک جرعه جوانم کن که پيرم
که من از پاي تو سر بر نگيرم
که گر آتش شوم در وي نگيرم |
|
تعبیر
از بس که دوستش داری حاضری خود را فدا کنی و در مقابل تیرکمان ابروی او قرار بگیری و کشته شوی.آدم با محبتی هستی.از این رو دیگران تو را نمی شناسند واز ظاهرت درباره تو قضاوت می کنند.در حالی که باطنت چیز دیگری را نشان می دهد.زیرا که قلبی مهربان داری.توکل به خدا داشته باش تا به آرزویت برسی.