falehafez

  مرا عهديست با جانان که تا جان در بدن دارم
صفاي خلوت خاطر از آن شمع چگل جويم
به کام و آرزوي دل چو دارم خلوتي حاصل
مرا در خانه سروي هست کاندر سايه قدش
گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمين سازند
سزد کز خاتم لعلش زنم لاف سليماني
الا اي پير فرزانه مکن عيبم ز ميخانه
خدا را اي رقيب امشب زماني ديده بر هم نه
چو در گلزار اقبالش خرامانم بحمدالله
به رندي شهره شد حافظ ميان همدمان ليکن
  هواداران کويش را چو جان خويشتن دارم
فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم
چه فکر از خبث بدگويان ميان انجمن دارم
فراغ از سرو بستاني و شمشاد چمن دارم
بحمد الله و المنه بتي لشکرشکن دارم
چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم
که من در ترک پيمانه دلي پيمان شکن دارم
که من با لعل خاموشش نهاني صد سخن دارم
نه ميل لاله و نسرين نه برگ نسترن دارم
چه غم دارم که در عالم قوام الدين حسن دارم
 
تعبیر

با دوستان عهدی بسته ای که می باید به آن وفادار باشی و بدان که عهد شکنی در شأن انسان عاقل نیست.مهر و محبت و صفای باطن تو از زیبارویان ترکستان هم بهتر است.اگرچه بدگویان و بدخواهان درباره ات سخن می گویند،بگذار آنان هر چه می خواهند بگویند،منتها به کارت ادامه بده و به آنان توجه مکن.هر چند رقیب سرسخت داری ،اما توکل به خدا کن که بهترین کمک توست و بدین ترتیب به مقصودت خواهی رسید.