|
بيا که قصر امل سخت سست بنيادست
غلام همت آنم که زير چرخ کبود
چه گويمت که به ميخانه دوش مست و خراب
که اي بلندنظر شاهباز سدره نشين
تو را ز کنگره عرش مي زنند صفير
نصيحتي کنمت ياد گير و در عمل آر
غم جهان مخور و پند من مبر از ياد
رضا به داده بده وز جبين گره بگشاي
مجو درستي عهد از جهان سست نهاد
نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل
حسد چه مي بري اي سست نظم بر حافظ |
|
بيار باده که بنياد عمر بر بادست
ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزادست
سروش عالم غيبم چه مژده ها دادست
نشيمن تو نه اين کنج محنت آبادست
ندانمت که در اين دامگه چه افتادست
که اين حديث ز پير طريقتم يادست
که اين لطيفه عشقم ز ره روي يادست
که بر من و تو در اختيار نگشادست
که اين عجوز عروس هزاردامادست
بنال بلبل بي دل که جاي فريادست
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست |
|
تعبیر
بدان که همه اساس و پایه جهان با یک اشاره خداوند "کن فیکون" می شود.پس نباید به آن دل بندی!"آنچه نپاید دلبستگی نشاید".آنان رفتند ما آمدیم و ما نیز می رویم و آیندگان می آیند.تو نباید چندان به دنیا وابسته باشی! زیرا و ابستگی به دنیا،انسان را از خدا دور می کند.پس غصه مال دنیا را مخور و با توکل به خداوند است که موفق خواهی شد.