|
سال ها پيروي مذهب رندان کردم
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه
سايه اي بر دل ريشم فکن اي گنج روان
توبه کردم که نبوسم لب ساقي و کنون
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
نقش مستوري و مستي نه به دست من و توست
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع
اين که پيرانه سرم صحبت يوسف بنواخت
صبح خيزي و سلامت طلبي چون حافظ
گر به ديوان غزل صدرنشينم چه عجب |
|
تا به فتوي خرد حرص به زندان کردم
قطع اين مرحله با مرغ سليمان کردم
که من اين خانه به سوداي تو ويران کردم
مي گزم لب که چرا گوش به نادان کردم
کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
گر چه درباني ميخانه فراوان کردم
اجر صبريست که در کلبه احزان کردم
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
سال ها بندگي صاحب ديوان کردم |
|
تعبیر
چون سالهاست که بدون مشورت و راهنمایی بزرگان عمل کردی،از این رو موجب بدبختی ات شده است.اکنون دیر نشده و فرصت از دست داده را جبران کن و با توکل به خداوند موفق خواهی شد.(به سوره نمل،آیه 19 به بعد رجوع شود.)