|
دوش بيماري چشم تو ببرد از دستم
عشق من با خط مشکين تو امروزي نيست
از ثبات خودم اين نکته خوش آمد که به جور
عافيت چشم مدار از من ميخانه نشين
در ره عشق از آن سوي فنا صد خطر است
بعد از اينم چه غم از تير کج انداز حسود
بوسه بر درج عقيق تو حلال است مرا
صنمي لشکريم غارت دل کرد و برفت
رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود |
|
ليکن از لطف لبت صورت جان مي بستم
ديرگاه است کز اين جام هلالي مستم
در سر کوي تو از پاي طلب ننشستم
که دم از خدمت رندان زده ام تا هستم
تا نگويي که چو عمرم به سر آمد رستم
چون به محبوب کمان ابروي خود پيوستم
که به افسوس و جفا مهر وفا نشکستم
آه اگر عاطفت شاه نگيرد دستم
کرد غمخواري شمشاد بلندت پستم |
|
تعبیر
دوری اش تو را رنج می دهد و دیدارش تو را جان می بخشد.در کارت ثابت قدم و شکیبا باش که به مقصودت می رسی.وارد مراحل هفتگانه عشق شدی.این طلب و عشق است که عاشق را به فنا و محو شدن می کشاند و از زندگی مجازی عبور می دهد و به زندگی ابدی می رساند.بدان که عاشق پس از فانی شدن در معشوق برای همیشه باقی می ماند.