falehafez

  برو به کار خود اي واعظ اين چه فريادست
ميان او که خدا آفريده است از هيچ
به کام تا نرساند مرا لبش چون ناي
گداي کوي تو از هشت خلد مستغنيست
اگر چه مستي عشقم خراب کرد ولي
دلا منال ز بيداد و جور يار که يار
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
  مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
دقيقه ايست که هيچ آفريده نگشادست
نصيحت همه عالم به گوش من بادست
اسير عشق تو از هر دو عالم آزادست
اساس هستي من زان خراب آبادست
تو را نصيب همين کرد و اين از آن دادست
کز اين فسانه و افسون مرا بسي يادست
 
تعبیر

اگر برای تو مشکلی پیش آمده به دیگری ربطی ندارد و خودت باید مشکل خود را حل کنی و از دست کسی کاری ساخته نیست،اگر می بینی که خداوند از هیچ ،چیزی ساخت.از حکمت اوست.در حال حاضر در شرایطی قرارداری که نصیحت هیچ کس را نمی پذیری ،بدان که برخی مشکلات با ملایمت و نرمی حل می شود.