falehafez

  اي رخت چون خلد و لعلت سلسبيل
سبزپوشان خطت بر گرد لب
ناوک چشم تو در هر گوشه اي
يا رب اين آتش که در جان من است
من نمي يابم مجال اي دوستان
پاي ما لنگ است و منزل بس دراز
حافظ از سرپنجه عشق نگار
شاه عالم را بقا و عز و ناز
  سلسبيلت کرده جان و دل سبيل
همچو مورانند گرد سلسبيل
همچو من افتاده دارد صد قتيل
سرد کن زان سان که کردي بر خليل
گر چه دارد او جمالي بس جميل
دست ما کوتاه و خرما بر نخيل
همچو مور افتاده شد در پاي پيل
باد و هر چيزي که باشد زين قبيل
 
تعبیر

در کار عشق اگرچه نمی توان تاب و طاقت آورد،ولی صلاح تو در این است که باید صبر داشته باشی و گرنه شعله عشق تمام وجودت را می سوزاند خشکت می کند.از خداوند بخواه تا سوزش عشق را که در وجود تو افکنده است،همچون آتش ابراهیم خلیل الله سرد کند.بدان که با تحمل و صبر و شکیبایی و توکل به خدا مشکل تو رفع و به مرادت خواهی رسید.