falehafez

  شممت روح وداد و شمت برق وصال
احاديا بجمال الحبيب قف و انزل
حکايت شب هجران فروگذاشته به
بيا که پرده گلريز هفت خانه چشم
چو يار بر سر صلح است و عذر مي طلبد
بجز خيال دهان تو نيست در دل تنگ
قتيل عشق تو شد حافظ غريب ولي
  بيا که بوي تو را ميرم اي نسيم شمال
که نيست صبر جميلم ز اشتياق جمال
به شکر آن که برافکند پرده روز وصال
کشيده ايم به تحرير کارگاه خيال
توان گذشت ز جور رقيب در همه حال
که کس مباد چو من در پي خيال محال
به خاک ما گذري کن که خون مات حلال
 
تعبیر

عطر وجود یار را حس کردی و نور وصال رامشاهده کردی.پس باید خیلی خوشحال باشی،به آنچه داری قانع باش زیرا انسانهایی که به اندک قانعند بهتر از کسانی هستند که بیشتر دارند،اما در اضطرابند.ناراحتیهایت برطرف می شود و به جای آن دوستی و صلح برقرار می گردد.