falehafez

  يا رب اين نوگل خندان که سپردي به منش
گر چه از کوي وفا گشت به صد مرحله دور
گر به سرمنزل سلمي رسي اي باد صبا
به ادب نافه گشايي کن از آن زلف سياه
گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد
در مقامي که به ياد لب او مي نوشند
عرض و مال از در ميخانه نشايد اندوخت
هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال
شعر حافظ همه بيت الغزل معرفت است
  مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش
دور باد آفت دور فلک از جان و تنش
چشم دارم که سلامي برساني ز منش
جاي دل هاي عزيز است به هم برمزنش
محترم دار در آن طره عنبرشکنش
سفله آن مست که باشد خبر از خويشتنش
هر که اين آب خورد رخت به دريا فکنش
سر ما و قدمش يا لب ما و دهنش
آفرين بر نفس دلکش و لطف سخنش
 
تعبیر

آن ارمغانی که در نزد توست از آن خوب مراقبت کن،با کسی که تندی کردی،از او دلجویی کن و هدیه ای برایش بفرست.از خداوند کمک بخواه.