|
درد عشقي کشيده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار
آن چنان در هواي خاک درش
من به گوش خود از دهانش دوش
سوي من لب چه مي گزي که مگوي
بي تو در کلبه گدايي خويش
همچو حافظ غريب در ره عشق |
|
زهر هجري چشيده ام که مپرس
دلبري برگزيده ام که مپرس
مي رود آب ديده ام که مپرس
سخناني شنيده ام که مپرس
لب لعلي گزيده ام که مپرس
رنج هايي کشيده ام که مپرس
به مقامي رسيده ام که مپرس |
|
تعبیر
شخصی را که دوستش داری درباره او کند و کاو مکن،بدان که او نیز تو را دوست دارد.خودت را ناراحت مکن،زیرا به زودی ناراحتیهای تو رفع می شود.بهتر است به جای ناراحتی به نشاط درونی خود فکر کنی.سفرهای زیادی کرده ای و تجربه هایی اندوخته ای که موجب روشنی آینده ات می شود.