|
درآ که در دل خسته توان درآيد باز
بيا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمي که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پيش آينه دل هر آن چه مي دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بيا که بلبل مطبوع خاطر حافظ |
|
بيا که در تن مرده روان درآيد باز
که فتح باب وصالت مگر گشايد باز
ز خيل شادي روم رخت زدايد باز
بجز خيال جمالت نمي نمايد باز
ستاره مي شمرم تا که شب چه زايد باز
به بوي گلبن وصل تو مي سرايد باز |
|
تعبیر
وقتی یار به دیدارت بیاید،به سان نوش دارویی است برای مرده که او را زنده خواهد کرد.بی جهت غصه مخور،تمایل خود را به او نشان بده تا دوستی تان بیشتر شود.در آینه دلت جز چهره یار،چیز دیگری مشاهده نمی گردد.زود رنج مباش که موجب دلسردی می شود.بدان که آینده ای درخشان در انتظارت است.