falehafez

  روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر
ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلا
زلف چون عنبر خامش که ببويد هيهات
سينه گو شعله آتشکده فارس بکش
دولت پير مغان باد که باقي سهل است
سعي نابرده در اين راه به جايي نرسي
روز مرگم نفسي وعده ديدار بده
دوش مي گفت به مژگان درازت بکشم
حافظ انديشه کن از نازکي خاطر يار
  خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
گو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر
اي دل خام طمع اين سخن از ياد ببر
ديده گو آب رخ دجله بغداد ببر
ديگري گو برو و نام من از ياد ببر
مزد اگر مي طلبي طاعت استاد ببر
وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
يا رب از خاطرش انديشه بيداد ببر
برو از درگهش اين ناله و فرياد ببر
 
تعبیر

برای رسیدن به او می باید خود را فراموش کنی.در برابر عشق خود را ناتوان تصور مکن،و آرزوهای کوتاه را در سر بپروران تا زودتر به آن برسی.به چیزهای بی ارزش توجه نداشته باش.می توانی سعادت را با راهنمایی اهل طریقت به دست آوری.